اسم های ایرانی که با حرف گ شروع میشن
گَرشاسب
در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامهگُلان
منسوب به گل؛ گلها؛ (به مجاز) زیبارو و لطیفگاتا
سرودهای جاودانه از زرتشتگالوس
نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیسگرامی
ارجمند، مقدمگرامیدخت
گرامی + دختر = دختر عزیز و محترمگران ناز
1- دارای ناز، کرشمه و غمزهی فراوان؛ 2- دارندهی قشنگی و زیبایی زیاد؛ 3-...گراناز
دارای ناز، کرشمه و غمزهی فراوان؛ دارندهی قشنگی و زیبایی زیاد؛ جذاب و خوشایندگرانمایه
پرارزش، پر ارجگرانمهر
آن که مهر و محبت بسیار دارد، بسیار مهربان.گرانناز
دارای ناز، کرشمه و غمزهی فراوان؛ دارندهی قشنگی و زیبایی زیاد؛ جذاب و خوشایندگرایش
گرویدن، پیرویگردآفرید
دختر جنگاور ایرانی که در دژ سپید در مرز ایران و توران با سهراب جنگید، فرزند گژدهمگردآفرین
گُرد آفریدگردیا
گردیه
از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام خواهر بهرام چوبین (سردار ساسانی)گرشاسب
(= کرشاسپ و گرشاشپ) 1- به معنی دارندهی اسب لاغر؛ 2- (اَعلام) 1) (در شا...گرگین
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی پسر میلاد در زمان کیکاووس پادشاه کیانیگژدهم
از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفریدگژگین
از نام های برگزیدهگشتا
بهشت، پردیسگشتاسب
نام پنجمین پادشاه کیانیگشواد
نام پهلوانی در شاهنامهگشین
(گش = خوب، خوش، با ناز راه رفتن + ین (پسوند نسبت))، (به مجاز) زیبا و دوست داشتنی.گل آذین
زینت گل، آرایش گل، چگونگی قرار گرفتن گلها بر روی ساقهگل آرا
زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخههای شاهنامهگل آسا
مانند گلگل آگین
آکنده از گلگل آور
(گل + آور (جزء پسین) = آورنده، دارنده)، گل آورنده، گلدارنده؛ (به مجاز) زیبا و با طراوتگل آویز
مرکب از گل + آویز (آویخته شده)گل آیین
خوش سیرتگل افروز
مرکب از گل + افروز (افروزنده)گل افسر
گل به سرگل افشان
افشانندهی گل یا ریزندهی گل، گل فشانگل اندام
دارای پیکر ظریف و زیبا همانند گلگل بخت
(گل + بخت = سرنوشت، طالع)، (به مجاز) زیبا و لطیف و دوست داشتنی.گل برگ
برگ های رنگین گل و شکوفهگل بهار
گلی که در بهار شکفته میشود، شکوفه گلگل بیز
کلاله گل بیدمشکگل پر
دانه معطری به شکل پولکهای زرد کوچک که دارویی است.
در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامهگُلان
منسوب به گل؛ گلها؛ (به مجاز) زیبارو و لطیفگاتا
سرودهای جاودانه از زرتشتگالوس
نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیسگرامی
ارجمند، مقدمگرامیدخت
گرامی + دختر = دختر عزیز و محترمگران ناز
1- دارای ناز، کرشمه و غمزهی فراوان؛ 2- دارندهی قشنگی و زیبایی زیاد؛ 3-...گراناز
دارای ناز، کرشمه و غمزهی فراوان؛ دارندهی قشنگی و زیبایی زیاد؛ جذاب و خوشایندگرانمایه
پرارزش، پر ارجگرانمهر
آن که مهر و محبت بسیار دارد، بسیار مهربان.گرانناز
دارای ناز، کرشمه و غمزهی فراوان؛ دارندهی قشنگی و زیبایی زیاد؛ جذاب و خوشایندگرایش
گرویدن، پیرویگردآفرید
دختر جنگاور ایرانی که در دژ سپید در مرز ایران و توران با سهراب جنگید، فرزند گژدهمگردآفرین
گُرد آفریدگردیا
گردیه
از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام خواهر بهرام چوبین (سردار ساسانی)گرشاسب
(= کرشاسپ و گرشاشپ) 1- به معنی دارندهی اسب لاغر؛ 2- (اَعلام) 1) (در شا...گرگین
از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی پسر میلاد در زمان کیکاووس پادشاه کیانیگژدهم
از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفریدگژگین
از نام های برگزیدهگشتا
بهشت، پردیسگشتاسب
نام پنجمین پادشاه کیانیگشواد
نام پهلوانی در شاهنامهگشین
(گش = خوب، خوش، با ناز راه رفتن + ین (پسوند نسبت))، (به مجاز) زیبا و دوست داشتنی.گل آذین
زینت گل، آرایش گل، چگونگی قرار گرفتن گلها بر روی ساقهگل آرا
زینت دهنده گل، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر روشنک بنا به بعضی نسخههای شاهنامهگل آسا
مانند گلگل آگین
آکنده از گلگل آور
(گل + آور (جزء پسین) = آورنده، دارنده)، گل آورنده، گلدارنده؛ (به مجاز) زیبا و با طراوتگل آویز
مرکب از گل + آویز (آویخته شده)گل آیین
خوش سیرتگل افروز
مرکب از گل + افروز (افروزنده)گل افسر
گل به سرگل افشان
افشانندهی گل یا ریزندهی گل، گل فشانگل اندام
دارای پیکر ظریف و زیبا همانند گلگل بخت
(گل + بخت = سرنوشت، طالع)، (به مجاز) زیبا و لطیف و دوست داشتنی.گل برگ
برگ های رنگین گل و شکوفهگل بهار
گلی که در بهار شکفته میشود، شکوفه گلگل بیز
کلاله گل بیدمشکگل پر
دانه معطری به شکل پولکهای زرد کوچک که دارویی است.