اسم های ایرانی که با حرف ا شروع میشن
اََروند
(اوستایی، aurvant) (در تفسیر پهلوی، arvand) 1- تند، تیز، چالاک، دلیر؛ ...اَبدَه
بی آغازاَبیش
بی رنجاَپروَند
دارنده بلندی و شکوه یا فرهمنداَپروَیژ
پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانیاَپیوه
نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانیاَترس
دلیر، بی ترساَرَشک
پسر و جانشین اردشیر سوماَرتان
راستگو. نام پسر ویشتاسباَرحام
خویشان، کسان، بستگان، منسوبان به ویژه منسوبان نَسَبی، مهربانی کردن، مهر ورزیدناَردوان
نگهبان درستکاران؛ نام پنج تن از شاهان ایرانی از سلسلهی اشکانیاَرزنده
(صفت فاعلی از ارزیدن) 1- دارای ارزش، ارزشمند، ارزمند، شایسته و لایق؛ 2...اَرسَن
1- انجمن، مجلس، محفل، مجمع، مجلس بزم؛ 2- (در پهلوی) (آرسن، ārasan) ا...اَرسام
به معنای آرشاماَرسلان
شیر، شیر درنده، اسد؛ از نامهای خاص ترکی؛ مرد شجاع و دلیر.اَرشَن
نام برادر کاووساَرشام
پسر آرتاشس دوم و برادر تیگران اول، نخستین شاه از شاخهی دوم سلسلهی اشکانیان.اَرشان
نام نیای داریوش بزرگاَرشیا
تخت و اورنگ شاهان، گاه، تخت.اَرشین
1- دوستترین؛ 2- (اَعلام) نام یکی از شاهدختهای هخامنشی است که در زمان...اَرنیکا
1- آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار، 2- آریایی خوب و زیبا.اَسلَم
(در قدیم) 1- سالمتر، تندرستتر، بیخطرتر؛ 2- (اَعلام) 1) نام ساربان پی...اَشوداد
نام برادر هوشنگ پیشدادیاَفشان
1- افشاننده، پریشان، پراکنده، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان چنان که زل...اَگومان
بی گماناَوَخشیا
بخشایندهاَوَرداد
از سرداران کورش بزرگاَوَرکام
نام پسر داریوش هخامنشیاَهنَوَد
رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات هااِفراح
(عربی) (در قدیم) شاد کردن.اِلشن
شادی ایل، حاکم، رهبر، حکمران یک منطقه.اُرُد
(اَعلام) نام دو تن از شاهان اشکانی 1) اُرُد اول [ 57-36 پیش از میلاد] ...اُزیرن
گاه پسیناُسامه
دلیر و شجاعاُسوه
(عربی) 1- پیشوا، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد؛ 2-...اُشهن
گاه سپیده دم، آغاز روشناییاُکتای
نام پسر چنگیز؛ در ترکمنی به معنی نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش.اُلدوز
اولدوزاُلگا
(ترکی) (= الکا) (در قدیم) سرزمین، ناحیه؛ (اَعلام) قدیسه الگا [حدود 8...اُوژن
زننده و شکست دهنده دشمن
(اوستایی، aurvant) (در تفسیر پهلوی، arvand) 1- تند، تیز، چالاک، دلیر؛ ...اَبدَه
بی آغازاَبیش
بی رنجاَپروَند
دارنده بلندی و شکوه یا فرهمنداَپروَیژ
پیروزمند و شکست ناپذیر . نام خسرو دوم پادشاه ساسانیاَپیوه
نام پسر کیقباد نخستین پادشاه کیانیاَترس
دلیر، بی ترساَرَشک
پسر و جانشین اردشیر سوماَرتان
راستگو. نام پسر ویشتاسباَرحام
خویشان، کسان، بستگان، منسوبان به ویژه منسوبان نَسَبی، مهربانی کردن، مهر ورزیدناَردوان
نگهبان درستکاران؛ نام پنج تن از شاهان ایرانی از سلسلهی اشکانیاَرزنده
(صفت فاعلی از ارزیدن) 1- دارای ارزش، ارزشمند، ارزمند، شایسته و لایق؛ 2...اَرسَن
1- انجمن، مجلس، محفل، مجمع، مجلس بزم؛ 2- (در پهلوی) (آرسن، ārasan) ا...اَرسام
به معنای آرشاماَرسلان
شیر، شیر درنده، اسد؛ از نامهای خاص ترکی؛ مرد شجاع و دلیر.اَرشَن
نام برادر کاووساَرشام
پسر آرتاشس دوم و برادر تیگران اول، نخستین شاه از شاخهی دوم سلسلهی اشکانیان.اَرشان
نام نیای داریوش بزرگاَرشیا
تخت و اورنگ شاهان، گاه، تخت.اَرشین
1- دوستترین؛ 2- (اَعلام) نام یکی از شاهدختهای هخامنشی است که در زمان...اَرنیکا
1- آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار، 2- آریایی خوب و زیبا.اَسلَم
(در قدیم) 1- سالمتر، تندرستتر، بیخطرتر؛ 2- (اَعلام) 1) نام ساربان پی...اَشوداد
نام برادر هوشنگ پیشدادیاَفشان
1- افشاننده، پریشان، پراکنده، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان چنان که زل...اَگومان
بی گماناَوَخشیا
بخشایندهاَوَرداد
از سرداران کورش بزرگاَوَرکام
نام پسر داریوش هخامنشیاَهنَوَد
رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات هااِفراح
(عربی) (در قدیم) شاد کردن.اِلشن
شادی ایل، حاکم، رهبر، حکمران یک منطقه.اُرُد
(اَعلام) نام دو تن از شاهان اشکانی 1) اُرُد اول [ 57-36 پیش از میلاد] ...اُزیرن
گاه پسیناُسامه
دلیر و شجاعاُسوه
(عربی) 1- پیشوا، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد؛ 2-...اُشهن
گاه سپیده دم، آغاز روشناییاُکتای
نام پسر چنگیز؛ در ترکمنی به معنی نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش.اُلدوز
اولدوزاُلگا
(ترکی) (= الکا) (در قدیم) سرزمین، ناحیه؛ (اَعلام) قدیسه الگا [حدود 8...اُوژن
زننده و شکست دهنده دشمن