اسم های ایرانی که با حرف ک شروع میشن
کُنیا
دختری که ازدواج نکرده استکابی
معرب منسوب به کاوه آهنگر کاترینا
کاردار
وزیر پادشاه، والی، حاکم، اسم پسر بهرام گور پادشاه ساسانی کارمیلا
کارن
اسم پسرانه به معنی شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگرکارنگ
چرب زبان، زبان آور کاروان
1- گروه مسافرانی که با هم عازم مقصدی هستند، قافله؛ 2- (به مجاز) چیزی ک...کارولین
کارون
(اعلام) نام رودی در جنوب غربی ایران، در استانهای چهارمحال و بختیاری و ...کاروند
از اسامی پسرانه ایرانی کارین
دور و بعید.کارینا
چهارمین مملکت از ممالک تابعه قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند. احتمالابه منطقه نهاوند اطلاق می شده است. کازیوه
(کردی) سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد.کاس
اسم زیبای شمالی به معنی دختر چشم آبیکاساندان
همسر کورش بزرگکاشین
نام محله در شمال ایلامکاظم
(عربی) 1- (در قدیم) فرو خورنده خشم؛ 2- (اَعلام) لقب امام موسی ابن جعفر...کاظمه
(عربی) (مؤنث کاظم)، ( کاظم.کاکله
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور و جزو سپایان افراسیاب تورانی کاکو
نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه نیز هست. کاکی
نام پدر ماکان دیلمی کالو
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی کامبخش
1- (به مجاز) آنکه خواسته و آرزوی کسی را برآورده کند، برآورندهی آرزوها؛...کامبوزیا
گویش امروزی کبوجیه، اسم پسر کوروش پادشاه هخامنشی کامبیز
گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی کامپوزیا
کامجو
جوینده کام، کسی که در پی آرزوها و خواسته هایش است، آن که به دنبال عیش و خوشی است. کامداد
نام وزیر و مشاور آبتیننام پارسی کامدل
از نام های برگزیدهکامدین
خواسته دین، اسم یکی از دانایان دین زردشت کامران
کامروا
خوشبخت، خرسندکامروز
1- ویژگی آن که روزگار به میل و اراده اوست؛ 2- (به مجاز) خوشبخت.کامشاد
مرکب از کام (خواسته، آرزو) + شاد؛ اسم پسر به معنی کسی که آرمان، میل و آرزویش شادمانی است. کامکار
کامروا، موفق کامگار
کامکار کامل
(عربی) 1- آن که یا آنچه ویژگیهای لازم را دارا است و کم و کاست ندارد، ب...کامله
مؤنث کامل، بی نقص، بی عیبکاملیا
(فرانسوی، kamelia) 1- (در گیاهی) گلهای درشت و زیبا به رنگهای سفید و صو...
دختری که ازدواج نکرده استکابی
معرب منسوب به کاوه آهنگر کاترینا
کاردار
وزیر پادشاه، والی، حاکم، اسم پسر بهرام گور پادشاه ساسانی کارمیلا
کارن
اسم پسرانه به معنی شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگرکارنگ
چرب زبان، زبان آور کاروان
1- گروه مسافرانی که با هم عازم مقصدی هستند، قافله؛ 2- (به مجاز) چیزی ک...کارولین
کارون
(اعلام) نام رودی در جنوب غربی ایران، در استانهای چهارمحال و بختیاری و ...کاروند
از اسامی پسرانه ایرانی کارین
دور و بعید.کارینا
چهارمین مملکت از ممالک تابعه قوم پارت که توسط ولات اداره می شدند. احتمالابه منطقه نهاوند اطلاق می شده است. کازیوه
(کردی) سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد.کاس
اسم زیبای شمالی به معنی دختر چشم آبیکاساندان
همسر کورش بزرگکاشین
نام محله در شمال ایلامکاظم
(عربی) 1- (در قدیم) فرو خورنده خشم؛ 2- (اَعلام) لقب امام موسی ابن جعفر...کاظمه
(عربی) (مؤنث کاظم)، ( کاظم.کاکله
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور و جزو سپایان افراسیاب تورانی کاکو
نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه نیز هست. کاکی
نام پدر ماکان دیلمی کالو
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی کامبخش
1- (به مجاز) آنکه خواسته و آرزوی کسی را برآورده کند، برآورندهی آرزوها؛...کامبوزیا
گویش امروزی کبوجیه، اسم پسر کوروش پادشاه هخامنشی کامبیز
گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی کامپوزیا
کامجو
جوینده کام، کسی که در پی آرزوها و خواسته هایش است، آن که به دنبال عیش و خوشی است. کامداد
نام وزیر و مشاور آبتیننام پارسی کامدل
از نام های برگزیدهکامدین
خواسته دین، اسم یکی از دانایان دین زردشت کامران
کامروا
خوشبخت، خرسندکامروز
1- ویژگی آن که روزگار به میل و اراده اوست؛ 2- (به مجاز) خوشبخت.کامشاد
مرکب از کام (خواسته، آرزو) + شاد؛ اسم پسر به معنی کسی که آرمان، میل و آرزویش شادمانی است. کامکار
کامروا، موفق کامگار
کامکار کامل
(عربی) 1- آن که یا آنچه ویژگیهای لازم را دارا است و کم و کاست ندارد، ب...کامله
مؤنث کامل، بی نقص، بی عیبکاملیا
(فرانسوی، kamelia) 1- (در گیاهی) گلهای درشت و زیبا به رنگهای سفید و صو...