اسم های ایرانی که با حرف ع شروع میشن
عِصام
بند، ریسمان، طناب؛ حفظ، نگه داری؛ شرافت و شخصیت اکتسابی.عِمادرضا
عُدَی
(عربی) جاهای بلند، جاهای مرتفع.عابد
(عربی) آن که بیشترین اوقات زندگیاش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با ...عابده
(عربی) (مؤنث عابد) (در قدیم) زنی که بسیار عبادت میکند. + عابد.عابدین
(عربی) (جمع عابد)، عابد.عابس
(عربی) 1- عبوس، اخمو، ترشروی؛ 2- (به مجاز) شجاع و بی باک؛ 3- (اعلام) ...عادل
با انصافعادله
(عربی) (مؤنث عادل) عادل، دادگر (زن)، + ( عادل.عارف
دانا، آگاه و کسی که از راه تهذیب نفس به بزرگی رسیدهعارفه
(عربی) 1- زن عارف، ز عارف. 1- ، 2- و 3- ؛ 2- (در قدیم) مهربانی و نیکی...عاشور
(عربی) 1- عاشورا؛ 2- روز دهم ماه محرم که روز شهادت امام حسین(ع) است.عاشیه
(عربی) 1- زن نیکو حال؛ 2- (اَعلام) [7 پیش از هجرت -57 هجری] همسر پیامب...عاصف
(عربی) 1- (در قدیم) تند، سخت، شدید؛ 2- باد تند و شدید، تندباد.عاصفه
(عربی) (مؤنث عاصِف). ( عاصِف.عاصم
نگهدارنده، محافظعاصمه
(عربی) (مؤنث عاصِم). ( عاصِم. 1- .عاطف
(عربی) 1- مهربان؛ 2- برگرداننده.عاطفه
(عربی) محبت، مهربانی، مهر، عطوفت.عاقل
(عربی) 1- آن که از سلامت عقل برخوردار است؛ 2- آن که عقلش خوب کار میکند...عاقله
(عربی) (مؤنث عاقل)، زنِ عاقل. عاقل.عاکِف
(عربی) 1- (در قدیم) آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باش...عالم
(عربی) 1- (در قدیم) کیهان، پهنهی کرهی زمین و آنچه در آن است، جهان؛ 2- ...عالمه
(عربی) (مؤنث عالم) دانشمند (زن)، آگاه.عالی
(عربی) 1- بسیار خوب، دارای ارزش و اهمیت بسیار، مهم، والا، بزرگ؛ 2- (در...عالیه
(عربی) (مؤنث عالی)، 1- عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ 2- عالی مقام (زن)...عامر
(عربی)1- (در قدیم) آباد کننده، معمور، آبادان؛ 2- بسیار عمر کننده [تفأل...عباد
(عربی) (جمع عَبد)، بندگان. [اگر عَباد / abbad/ تلفظ شود به معنی بسیار ...عبادالله
(عربی) بندگان خداوند.عباس
شیری که شیران از او بگریزند. برادر امام حسینعباسعلی
(عربی) از نامهای مرکب. ( عباس و علی.عبدالاحد
(عربی) بندهی خدای یکتا و یگانه.عبدالباسط
(عربی) بندهی خدای بسط دهنده و گسترش دهنده. (باسط از نام های خداوند).عبدالباقی
(عربی) 1- بندهی خدای جاوید؛ 2- (اَعلام) عبدالباقی تبریزی خوشنویس معروف...عبدالجبار
(عربی) 1- بندهی خدای قاهر؛ 2- (دراعلام) عبدالجبار علوی محمودی (زینبی ع...عبدالجلیل
(عربی) 1- بندهی خدای بزرگوار؛ 2- (اَعلام) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشی...عبدالحسین
(عربی) 1- بندهی حسین؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام حسین(ع)؛ [...عبدالحق
(عربی) بندهی خدای راست.عبدالحلیم
(عربی) بندهی خدای بردبار.عبدالحمید
(عربی) 1- بندهی خدای ستوده؛ 2- (اَعلام) نام دو تن از شاهان عثمانی. 1) ...
بند، ریسمان، طناب؛ حفظ، نگه داری؛ شرافت و شخصیت اکتسابی.عِمادرضا
عُدَی
(عربی) جاهای بلند، جاهای مرتفع.عابد
(عربی) آن که بیشترین اوقات زندگیاش را به عبادت خدا و خلوت و مناجات با ...عابده
(عربی) (مؤنث عابد) (در قدیم) زنی که بسیار عبادت میکند. + عابد.عابدین
(عربی) (جمع عابد)، عابد.عابس
(عربی) 1- عبوس، اخمو، ترشروی؛ 2- (به مجاز) شجاع و بی باک؛ 3- (اعلام) ...عادل
با انصافعادله
(عربی) (مؤنث عادل) عادل، دادگر (زن)، + ( عادل.عارف
دانا، آگاه و کسی که از راه تهذیب نفس به بزرگی رسیدهعارفه
(عربی) 1- زن عارف، ز عارف. 1- ، 2- و 3- ؛ 2- (در قدیم) مهربانی و نیکی...عاشور
(عربی) 1- عاشورا؛ 2- روز دهم ماه محرم که روز شهادت امام حسین(ع) است.عاشیه
(عربی) 1- زن نیکو حال؛ 2- (اَعلام) [7 پیش از هجرت -57 هجری] همسر پیامب...عاصف
(عربی) 1- (در قدیم) تند، سخت، شدید؛ 2- باد تند و شدید، تندباد.عاصفه
(عربی) (مؤنث عاصِف). ( عاصِف.عاصم
نگهدارنده، محافظعاصمه
(عربی) (مؤنث عاصِم). ( عاصِم. 1- .عاطف
(عربی) 1- مهربان؛ 2- برگرداننده.عاطفه
(عربی) محبت، مهربانی، مهر، عطوفت.عاقل
(عربی) 1- آن که از سلامت عقل برخوردار است؛ 2- آن که عقلش خوب کار میکند...عاقله
(عربی) (مؤنث عاقل)، زنِ عاقل. عاقل.عاکِف
(عربی) 1- (در قدیم) آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باش...عالم
(عربی) 1- (در قدیم) کیهان، پهنهی کرهی زمین و آنچه در آن است، جهان؛ 2- ...عالمه
(عربی) (مؤنث عالم) دانشمند (زن)، آگاه.عالی
(عربی) 1- بسیار خوب، دارای ارزش و اهمیت بسیار، مهم، والا، بزرگ؛ 2- (در...عالیه
(عربی) (مؤنث عالی)، 1- عنوانی احترام آمیز برای زنان؛ 2- عالی مقام (زن)...عامر
(عربی)1- (در قدیم) آباد کننده، معمور، آبادان؛ 2- بسیار عمر کننده [تفأل...عباد
(عربی) (جمع عَبد)، بندگان. [اگر عَباد / abbad/ تلفظ شود به معنی بسیار ...عبادالله
(عربی) بندگان خداوند.عباس
شیری که شیران از او بگریزند. برادر امام حسینعباسعلی
(عربی) از نامهای مرکب. ( عباس و علی.عبدالاحد
(عربی) بندهی خدای یکتا و یگانه.عبدالباسط
(عربی) بندهی خدای بسط دهنده و گسترش دهنده. (باسط از نام های خداوند).عبدالباقی
(عربی) 1- بندهی خدای جاوید؛ 2- (اَعلام) عبدالباقی تبریزی خوشنویس معروف...عبدالجبار
(عربی) 1- بندهی خدای قاهر؛ 2- (دراعلام) عبدالجبار علوی محمودی (زینبی ع...عبدالجلیل
(عربی) 1- بندهی خدای بزرگوار؛ 2- (اَعلام) عبدالجلیل نصیرالدین ابوالرشی...عبدالحسین
(عربی) 1- بندهی حسین؛ 2- (به مجاز) دوستدار و ارادتمندِ امام حسین(ع)؛ [...عبدالحق
(عربی) بندهی خدای راست.عبدالحلیم
(عربی) بندهی خدای بردبار.عبدالحمید
(عربی) 1- بندهی خدای ستوده؛ 2- (اَعلام) نام دو تن از شاهان عثمانی. 1) ...