اسم های ایرانی که با حرف ز شروع میشن
زَریر
دارنده جوشن زرینزَم
نام یکی از پسران غباد ساسانیزَواره
پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستمزَهیر
نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانیزُبیده
نام گیاهی (همیشه بهار)؛ دختر جعفرابن منصور زن هارون الرشید و مادر خلیفه امین.زُلفا
منسوب به زلف؛نزدیکی و منزلت و قربَت.زُمرد
گوهر، از سنگ های قیمتیزادان
نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرونزادک
نام روستایی در نزدیکی قوچانزادمهر
برآمده از روشناییزاکیه
نیکو، پاکیزهزاگرس
(اَعلام) نام رشته کوهی که از مغرب ایران تا شرق ترکیه و شمال عراق ادامه...زال
نام پدر رستمزامیاد
یار دانا و دانشمندزامیر
آواززانوس
نام یکی از دو شعبه بزرگ رود چالوسزانیار
زاوش
( ریشه یونانی ) نام ستاره ی مشتری، زاوش، مشتری، به قولی از كلمه ی یونانی زوس zeus (خدای بزرگ) مشتق باشد.زاهد
(عربی) 1- پارسا، پرهیزکار؛ 2- (در تصوف) آن که از دنیا و بهرههای آن رو...زاهده
مؤنث زاهدزاهره
(عربی) (مؤنث زاهر)، زاهر.زایر
(عربی) 1- آن که به زیارت اماکن مقدسه میرود، زیارت کننده؛ 2- (در قدیم) ...زبید
(عربی) (تصغیر زَبد)، عطیه و بخشش.زبیده
(عربی) (= زبیدة) نام گیاهی (همیشه بهار)؛ 2- (اَعلام) دختر جعفرابن منصو...زبیر
(اَعلام) ابنعوام قریشی [قرناول هجری] از خویشاوندان و از صحابهی پیامب...زحل
(اَعلام) [=کیوان] دومین سیارهی بزرگ منظومه شمسی و ششمین سیاره از لحا...زرار
1- تیزفهم، سبک روح؛ 2- (اَعلام) (زَرار) پدر بابک و نیای اردشیر بابکان ...زرافشان
افشاننده سیم و زرزراندام
از نام های برگزیدهزربانو
بانویی که چون زر میدرخشد، نام دختر رستم پهلوان شاهنامهزربین
سرو کوهیزرپری
آن که چون زر و پری درخشنده و زیباستزرتا
همتای زر، درخشان و زیبا چون طلازرتاج
زر(فارسی) + تاج (فارسی) زرین تاجزرتشت
1- دارندهی شتر زرد، زردشت؛ 2- (اَعلام) پیامبر ایران باستان از خانواده...زرخاتون
زر( طلا) + خاتون( بانو)زردخت
مرکب از زر( طلا) + دخت ( دختر)زردشت
1- (= زرتشت)، زرتشت؛ 2- (اَعلام) 1) زردشت نام بخشی از رودخانهی دِهوج...زردیس
به شکل زرزرستان
نام دختر ارجاسب

دارنده جوشن زرینزَم

نام یکی از پسران غباد ساسانیزَواره

پهلوانی ایرانی. نام پسر زال و برادر رستمزَهیر

نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانیزُبیده

نام گیاهی (همیشه بهار)؛ دختر جعفرابن منصور زن هارون الرشید و مادر خلیفه امین.زُلفا

منسوب به زلف؛نزدیکی و منزلت و قربَت.زُمرد

گوهر، از سنگ های قیمتیزادان

نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرونزادک

نام روستایی در نزدیکی قوچانزادمهر

برآمده از روشناییزاکیه

نیکو، پاکیزهزاگرس

(اَعلام) نام رشته کوهی که از مغرب ایران تا شرق ترکیه و شمال عراق ادامه...زال

نام پدر رستمزامیاد

یار دانا و دانشمندزامیر

آواززانوس

نام یکی از دو شعبه بزرگ رود چالوسزانیار

زاوش

( ریشه یونانی ) نام ستاره ی مشتری، زاوش، مشتری، به قولی از كلمه ی یونانی زوس zeus (خدای بزرگ) مشتق باشد.زاهد

(عربی) 1- پارسا، پرهیزکار؛ 2- (در تصوف) آن که از دنیا و بهرههای آن رو...زاهده

مؤنث زاهدزاهره

(عربی) (مؤنث زاهر)، زاهر.زایر

(عربی) 1- آن که به زیارت اماکن مقدسه میرود، زیارت کننده؛ 2- (در قدیم) ...زبید

(عربی) (تصغیر زَبد)، عطیه و بخشش.زبیده

(عربی) (= زبیدة) نام گیاهی (همیشه بهار)؛ 2- (اَعلام) دختر جعفرابن منصو...زبیر

(اَعلام) ابنعوام قریشی [قرناول هجری] از خویشاوندان و از صحابهی پیامب...زحل

(اَعلام) [=کیوان] دومین سیارهی بزرگ منظومه شمسی و ششمین سیاره از لحا...زرار

1- تیزفهم، سبک روح؛ 2- (اَعلام) (زَرار) پدر بابک و نیای اردشیر بابکان ...زرافشان

افشاننده سیم و زرزراندام

از نام های برگزیدهزربانو

بانویی که چون زر میدرخشد، نام دختر رستم پهلوان شاهنامهزربین

سرو کوهیزرپری

آن که چون زر و پری درخشنده و زیباستزرتا

همتای زر، درخشان و زیبا چون طلازرتاج

زر(فارسی) + تاج (فارسی) زرین تاجزرتشت

1- دارندهی شتر زرد، زردشت؛ 2- (اَعلام) پیامبر ایران باستان از خانواده...زرخاتون

زر( طلا) + خاتون( بانو)زردخت

مرکب از زر( طلا) + دخت ( دختر)زردشت

1- (= زرتشت)، زرتشت؛ 2- (اَعلام) 1) زردشت نام بخشی از رودخانهی دِهوج...زردیس

به شکل زرزرستان

نام دختر ارجاسب