اسم های ایرانی که با مه شروع میشن
مه پیکر
آن که پیکرش چون ماه زیبا و دل انگیز استمه جنین
(فارسی ـ عربی) (به مجاز) دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی.مه دخت
مه رخ
1- ماه رخ، آن که دارای رخساری چون ماه است؛ 2- (به مجاز) زیبا، خوبرو.مه زاد
از نام های برگزیدهمه سیما
ماه رو, ماهرخ، زیبامه لقا
1- ماه رو، ماه روی، ماه لقا؛ 2- کنایه از زیبارو(ی) است.مه نگار
مه نیا
آن که نیاکان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده.مه یاس
(مَه = ماه + یاس)، 1- ماهی که چون گل یاس است؛ 2- یاسی که چون ماه است؛ ...مها
بزرگ، بزرگتر. [چنانچه این کلمه مَها /mahā/ تلفظ شود منسوب به ماه است؛ ...مهاباد
(اعلام) 1) رودی در استان آذربایجان غربی به طول 85 کیلومتر، که از ارتفا...مهاجر
(عربی) 1- آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند؛ 2- ...مهاسا
مهام
ریشه عربی، معنی کارهای دشوار و بزرگمهان
(مَه = ماه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به ماه؛ 2-(به مجاز) زیبارو؛ [چ...مهبان
(مَه = ماه + بان (پسوند محافظ یا مسئول))، (به مجاز) زیبا و مهتاب رو.مهبانو
بانوی بانوان، سرور بانوان، بزرگ زنان.مهبد
(= مهبود)، ( مهبود.مهتا
مهتاب
نور آرام ماهمهتاج
(= ماه تاج)، 1- تاج ماه؛ 2- (به مجاز) زیبای زیبایان.مهدا
مهداد
بزرگزادهمهدخت
دختری که مانند ماه استمهدی
هدایت کرده، هدایت شده، نام قائم منتظَر (ع) در نزد شیعهمهدی رضا
(عربی) از نامهای مرکب، ( مهدی و رضا.مهدی یار
(عربی ـ فارسی) یاور مهدی؛ (به مجاز) دوستدار و محب مهدی منتظر قائم آل م...مهدیا
(مهدی = هدایت شده + ا (اسم ساز))، دختر هدایت شده.مهدیار
محافظ و نگهبانِ سرزمین و میهنمهدیس
(مَه = ماه + دیس = (پسوند شباهت))، 1- مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.مهدیسا
(مَهدیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مَهدیس، ( مَهدیس.مهدیه
(عربی) کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد.مهر آیین
مهر تاش
(فارسی ـ ترکی) [مِهر = مهربانی، محبت + تاش (ترکی) (= داش) این کلمه به ...مهر رخسار
آن که صورتش چون ماه زیبا استمهر نگار
(مهر = خورشید + نگار = (به مجاز) معشوق زیباروی، دختر یا زنِ زیباروی، ب...مهرآذر
(مهر = مهربانی و محبت + آذر = آتش)، 1- آتشِ مهربانی و محبت؛ 2- (به مجا...مهرآذین
(مهر= مهربانی و محبت + آذین (در قدیم) آیین، رسم، قاعده)، 1- در آیین و ...مهرآرا
(مهر = مهربانی و محبت + آرا = مخفف آراینده، آراینده، آراستن، زینت و آر...
آن که پیکرش چون ماه زیبا و دل انگیز استمه جنین
(فارسی ـ عربی) (به مجاز) دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی.مه دخت
مه رخ
1- ماه رخ، آن که دارای رخساری چون ماه است؛ 2- (به مجاز) زیبا، خوبرو.مه زاد
از نام های برگزیدهمه سیما
ماه رو, ماهرخ، زیبامه لقا
1- ماه رو، ماه روی، ماه لقا؛ 2- کنایه از زیبارو(ی) است.مه نگار
مه نیا
آن که نیاکان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده.مه یاس
(مَه = ماه + یاس)، 1- ماهی که چون گل یاس است؛ 2- یاسی که چون ماه است؛ ...مها
بزرگ، بزرگتر. [چنانچه این کلمه مَها /mahā/ تلفظ شود منسوب به ماه است؛ ...مهاباد
(اعلام) 1) رودی در استان آذربایجان غربی به طول 85 کیلومتر، که از ارتفا...مهاجر
(عربی) 1- آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند؛ 2- ...مهاسا
مهام
ریشه عربی، معنی کارهای دشوار و بزرگمهان
(مَه = ماه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به ماه؛ 2-(به مجاز) زیبارو؛ [چ...مهبان
(مَه = ماه + بان (پسوند محافظ یا مسئول))، (به مجاز) زیبا و مهتاب رو.مهبانو
بانوی بانوان، سرور بانوان، بزرگ زنان.مهبد
(= مهبود)، ( مهبود.مهتا
مهتاب
نور آرام ماهمهتاج
(= ماه تاج)، 1- تاج ماه؛ 2- (به مجاز) زیبای زیبایان.مهدا
مهداد
بزرگزادهمهدخت
دختری که مانند ماه استمهدی
هدایت کرده، هدایت شده، نام قائم منتظَر (ع) در نزد شیعهمهدی رضا
(عربی) از نامهای مرکب، ( مهدی و رضا.مهدی یار
(عربی ـ فارسی) یاور مهدی؛ (به مجاز) دوستدار و محب مهدی منتظر قائم آل م...مهدیا
(مهدی = هدایت شده + ا (اسم ساز))، دختر هدایت شده.مهدیار
محافظ و نگهبانِ سرزمین و میهنمهدیس
(مَه = ماه + دیس = (پسوند شباهت))، 1- مانند ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو.مهدیسا
(مَهدیس + ا (پسوند نسبت))، منسوب به مَهدیس، ( مَهدیس.مهدیه
(عربی) کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد.مهر آیین
مهر تاش
(فارسی ـ ترکی) [مِهر = مهربانی، محبت + تاش (ترکی) (= داش) این کلمه به ...مهر رخسار
آن که صورتش چون ماه زیبا استمهر نگار
(مهر = خورشید + نگار = (به مجاز) معشوق زیباروی، دختر یا زنِ زیباروی، ب...مهرآذر
(مهر = مهربانی و محبت + آذر = آتش)، 1- آتشِ مهربانی و محبت؛ 2- (به مجا...مهرآذین
(مهر= مهربانی و محبت + آذین (در قدیم) آیین، رسم، قاعده)، 1- در آیین و ...مهرآرا
(مهر = مهربانی و محبت + آرا = مخفف آراینده، آراینده، آراستن، زینت و آر...