اسم های ایرانی که با را شروع میشن
رائد
(عربی) 1- جوینده و خواهنده؛ 2- پیام آور؛ 3- (به مجاز) پیش رو و راهنما.رائین
1- (= رایین) نام بلوک و قصبه ای است در جنوب شرقی کرمان بین این شهر و ...رابعه
(عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعرهی ...رابو
نام گلی از گلهای بهاریرابیا
مشهور، نامداررابین
راتا
نام فرشته ای استراتین
رادترین، بسیار جوانمرد، هم چنین اسم یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانیراحل
1- کوچ فرما، کوچ کننده؛ 2- (اَعلام) نام مادر حضرت یوسف(ع).راحله
(عربی) (مؤنث راحل)، ( راحل. 1-راحمه
(عربی) (مؤنث راحم) به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده.راحیل
(عبری) 1- در عبری گوسفند؛ 2- (اَعلام) همسر حضرت یعقوب(ع) و دختر لابان ...راد
جوانمرد، سخاوتمند، بخشنده، بزرگمنش، خردمند، دانارادا
راد + ا (پسوند نسبت)، منسوب به رادرادان
رادمنش، کریم، با سخاوت، نام سرداری معاصر خسرو پرویز ساسانیرادبرزین
از شخصیت های شاهنامه فردوسیرادبه
مرکب از راد (بخشنده یا خردمند) + به (خوبتر، بهتر)راددخت
دختر بخشنده یا خردمندرادش
رادفرخ
از شخصیت های شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانیرادمان
از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانیرادمهر
جوانمرد کوچکرادنوش
مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)رادوین
جوانمردرادین
بخشنده، جوانمردراز
آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِررازان
نام روستایی در نزدیکی خرم آبادرازک
گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ، و دارویی استرازمهر
رازیانه
راژان
راژیان
راسا
راسپینا
راستین
نام ناحیهای است در شهرستان اهواز، منسوب به رامراشا
راه عبورراشد
(عربی) 1- آن که در راه راست است؛ 2- (به مجاز) دیندار، متدین؛ 3- (اَعلا...راشده
(عربی) راهنمایی شده، از گمراهی درآمده.راشین
(راش = نوعی درخت در جنگلهای ایران + ین (پسوند نسبت)) 1- (به مجاز) سر ...راضیه
(عربی) 1- پسندیده؛ 2- خوش؛ 3- خشنود؛ 4- (اَعلام) از القاب فاطمه زهرا(س...
(عربی) 1- جوینده و خواهنده؛ 2- پیام آور؛ 3- (به مجاز) پیش رو و راهنما.رائین
1- (= رایین) نام بلوک و قصبه ای است در جنوب شرقی کرمان بین این شهر و ...رابعه
(عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعرهی ...رابو
نام گلی از گلهای بهاریرابیا
مشهور، نامداررابین
راتا
نام فرشته ای استراتین
رادترین، بسیار جوانمرد، هم چنین اسم یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانیراحل
1- کوچ فرما، کوچ کننده؛ 2- (اَعلام) نام مادر حضرت یوسف(ع).راحله
(عربی) (مؤنث راحل)، ( راحل. 1-راحمه
(عربی) (مؤنث راحم) به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده.راحیل
(عبری) 1- در عبری گوسفند؛ 2- (اَعلام) همسر حضرت یعقوب(ع) و دختر لابان ...راد
جوانمرد، سخاوتمند، بخشنده، بزرگمنش، خردمند، دانارادا
راد + ا (پسوند نسبت)، منسوب به رادرادان
رادمنش، کریم، با سخاوت، نام سرداری معاصر خسرو پرویز ساسانیرادبرزین
از شخصیت های شاهنامه فردوسیرادبه
مرکب از راد (بخشنده یا خردمند) + به (خوبتر، بهتر)راددخت
دختر بخشنده یا خردمندرادش
رادفرخ
از شخصیت های شاهنامه، نام آخورسالار هرمز پادشاه ساسانیرادمان
از شخصیتهای شاهنامه، اسم یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانیرادمهر
جوانمرد کوچکرادنوش
مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)رادوین
جوانمردرادین
بخشنده، جوانمردراز
آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِررازان
نام روستایی در نزدیکی خرم آبادرازک
گیاهی علفی از خانواده شاهدانه که معطر، تلخ، و دارویی استرازمهر
رازیانه
راژان
راژیان
راسا
راسپینا
راستین
نام ناحیهای است در شهرستان اهواز، منسوب به رامراشا
راه عبورراشد
(عربی) 1- آن که در راه راست است؛ 2- (به مجاز) دیندار، متدین؛ 3- (اَعلا...راشده
(عربی) راهنمایی شده، از گمراهی درآمده.راشین
(راش = نوعی درخت در جنگلهای ایران + ین (پسوند نسبت)) 1- (به مجاز) سر ...راضیه
(عربی) 1- پسندیده؛ 2- خوش؛ 3- خشنود؛ 4- (اَعلام) از القاب فاطمه زهرا(س...