اسم های ایرانی که با در شروع میشن
دراج
نام پرندهای است، بدرجات بالا روندهدرافشان
آن که مروارید میافشاند؛ (به مجاز) بخشنده؛ دارای فصاحت و زیبایی، باران ریز.دربها
بانوی ارزشمند، دختری که مانند مروارید ارزشمند است، نام همسر کورش کبیردرتا
مانند مروارید، همتای دُردرخشا
نورانی، تابنده ، درخشاندرخشان
دارای درخشش، روشن و تابان، درخشنده، (به مجاز) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز.درخشنده
(صفت فاعلی از درخشیدن)، دارای درخشش و تلألؤ؛ روشن و تابان.دردانه
بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛ نیز فرزند بسیار گرامی.درسا
دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، شبیه به دُر؛ (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.درستی
پاکی، حقیقت، صحت، نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانیدرفام
مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُردرفشان
درخشان و روشندرنا
(ترکی) پرندهی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ.درناز
زیبا رو و گران بهادریا
(در جغرافیا) تودهی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند، (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق.دریادخت
مرکب از دریا + دخت (دختر)دریاناز
مرکب از دریا و ناز، مایه ناز و مباهات دریا یا به معنای دریای ناز، دارای زیبایی و لطافت فراوان، زیبا و قشنگدریانوش
درین
(عربی ـ فارسی) (دُر + ین (پسوند نسبت)) 1- از دُر، ساخته شده از دُر؛ 2-...دریه
(عربی ـ فارسی) (دُر + ایه (پسوند نسبت))، مانند دُر، درخشان، روشن.

نام پرندهای است، بدرجات بالا روندهدرافشان

آن که مروارید میافشاند؛ (به مجاز) بخشنده؛ دارای فصاحت و زیبایی، باران ریز.دربها

بانوی ارزشمند، دختری که مانند مروارید ارزشمند است، نام همسر کورش کبیردرتا

مانند مروارید، همتای دُردرخشا

نورانی، تابنده ، درخشاندرخشان

دارای درخشش، روشن و تابان، درخشنده، (به مجاز) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز.درخشنده

(صفت فاعلی از درخشیدن)، دارای درخشش و تلألؤ؛ روشن و تابان.دردانه

بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛ نیز فرزند بسیار گرامی.درسا

دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، شبیه به دُر؛ (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند.درستی

پاکی، حقیقت، صحت، نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانیدرفام

مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُردرفشان

درخشان و روشندرنا

(ترکی) پرندهی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ.درناز

زیبا رو و گران بهادریا

(در جغرافیا) تودهی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند، (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق.دریادخت

مرکب از دریا + دخت (دختر)دریاناز

مرکب از دریا و ناز، مایه ناز و مباهات دریا یا به معنای دریای ناز، دارای زیبایی و لطافت فراوان، زیبا و قشنگدریانوش

درین

(عربی ـ فارسی) (دُر + ین (پسوند نسبت)) 1- از دُر، ساخته شده از دُر؛ 2-...دریه

(عربی ـ فارسی) (دُر + ایه (پسوند نسبت))، مانند دُر، درخشان، روشن.