اسم های ایرانی که با حرف ف شروع میشن
فَرَوَشی
فَرَوَهَر، نیروی اهوراییفَرَوَهَر
نیروی اهورایی درون انسانفائز
(عربی) 1- (در قدیم) نایل؛ 2- رستگار، رستگار شونده؛ 3- پیروز، پیروزی یا...فائزه
(عربی) ( مؤنث فائز) زن رستگار؛ + فائز.فائق
(عربی) 1- دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده؛ 2- (اَعلام) فائق، دا...فائقه
(عربی) 1- (مؤنث فائق) عالی، برتر؛ 2- زنی که از حیث جمال بر همگان برتری...فاتح
پیروزفاتک
نام پدر مانی نقاش دوران ساسانیفاتن
فتنه انگیز، آنکه آشوب بپا میکند.فاتیما
فاخته
(عربی) 1- پرندهای از خانوادهی کبوتر؛ کوکو، صلصل؛ 2- (در قدیم) (در موس...فاخر
(عربی) 1- گرانبها، با ارزش؛ 2- عالی؛ 3- نیکو.فاخره
(عربی) (مؤنث فاخر)، فاخر.فادیا
(عربی) نجات بخش، منجی.فادیه
(عربی) زنِ نجات دهنده، زنِ آزاد کننده.فارا
نام کوهی است که در غرب فلات ایران واقع شده است.فاران
معرب از عبری، موضع مغازهها، نام دشتی که بنی اسرائیل در آن جا گردش میکردند.فارس
(عربی) 1- (در قدیم) سوار بر اسب؛ 2- (به مجاز) دلاور، جنگجو.فاروق
(عربی) 1- (در قدیم) تمیز دهنده و فرق گذارنده؛ 2- (اَعلام) 1) لقب عمراب...فارهه
فاسیروس
نام دختر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشیفاضل
(عربی) 1- دارای فضیلت و برتری در علم به ویژه علوم ادبی؛ 2- (در قدیم) ن...فاضله
(عربی) (مؤنث فاضل)، فاضل. 1- و 2-فاطر
آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریمفاطره
(عربی) (مؤنث فاطر)، ( فاطر.فاطمه
زني كه فرزند خود را از شير باز گرفته استفاطمه حورا
(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و حورا.فاطمه زهرا
(عربی) (اَعلام) ام ابیها و ام الائمه و ام الحَسنین، صدیقه کبری دختر پی...فاطمه زینب
از نام های مرکب ← فاطمه و زینب.فاطمه سما
(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و سما.فاطمه سیما
(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و سیما.فاطمه عذرا
(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و عَذرا.فاطمه محیا
(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و محیا.فاطمه معصومه
(عربی) 1- از نامهای مرکب، ا فاطمه و معصومه؛ 2- فاطمهی بیگناه و پاک.فاطمه نسا
(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و نسا.فاطیما
(= فاطمه) (اعلام) دهکده ای در غرب پرتغال، نزدیکی لیریا. در نزدیکی آن ...فالح
(عربی) 1- نیکوکار؛ 2- (اَعلام) نام فقیه حَنبلی مذهب از دواسِر نَجد.فام گل
به رنگ گلفانیذ
پانیذ، قند، شکرفایدیم
به معنای گل نیلوفر است، نام همسر کبوجیه پادشاه هخامنشی

فَرَوَهَر، نیروی اهوراییفَرَوَهَر

نیروی اهورایی درون انسانفائز

(عربی) 1- (در قدیم) نایل؛ 2- رستگار، رستگار شونده؛ 3- پیروز، پیروزی یا...فائزه

(عربی) ( مؤنث فائز) زن رستگار؛ + فائز.فائق

(عربی) 1- دارای برتری، مسلط، چیره، عالی، برگزیده؛ 2- (اَعلام) فائق، دا...فائقه

(عربی) 1- (مؤنث فائق) عالی، برتر؛ 2- زنی که از حیث جمال بر همگان برتری...فاتح

پیروزفاتک

نام پدر مانی نقاش دوران ساسانیفاتن

فتنه انگیز، آنکه آشوب بپا میکند.فاتیما

فاخته

(عربی) 1- پرندهای از خانوادهی کبوتر؛ کوکو، صلصل؛ 2- (در قدیم) (در موس...فاخر

(عربی) 1- گرانبها، با ارزش؛ 2- عالی؛ 3- نیکو.فاخره

(عربی) (مؤنث فاخر)، فاخر.فادیا

(عربی) نجات بخش، منجی.فادیه

(عربی) زنِ نجات دهنده، زنِ آزاد کننده.فارا

نام کوهی است که در غرب فلات ایران واقع شده است.فاران

معرب از عبری، موضع مغازهها، نام دشتی که بنی اسرائیل در آن جا گردش میکردند.فارس

(عربی) 1- (در قدیم) سوار بر اسب؛ 2- (به مجاز) دلاور، جنگجو.فاروق

(عربی) 1- (در قدیم) تمیز دهنده و فرق گذارنده؛ 2- (اَعلام) 1) لقب عمراب...فارهه

فاسیروس

نام دختر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشیفاضل

(عربی) 1- دارای فضیلت و برتری در علم به ویژه علوم ادبی؛ 2- (در قدیم) ن...فاضله

(عربی) (مؤنث فاضل)، فاضل. 1- و 2-فاطر

آفریننده، خالق، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریمفاطره

(عربی) (مؤنث فاطر)، ( فاطر.فاطمه

زني كه فرزند خود را از شير باز گرفته استفاطمه حورا

(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و حورا.فاطمه زهرا

(عربی) (اَعلام) ام ابیها و ام الائمه و ام الحَسنین، صدیقه کبری دختر پی...فاطمه زینب

از نام های مرکب ← فاطمه و زینب.فاطمه سما

(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و سما.فاطمه سیما

(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و سیما.فاطمه عذرا

(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و عَذرا.فاطمه محیا

(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و محیا.فاطمه معصومه

(عربی) 1- از نامهای مرکب، ا فاطمه و معصومه؛ 2- فاطمهی بیگناه و پاک.فاطمه نسا

(عربی) از نامهای مرکب، فاطمه و نسا.فاطیما

(= فاطمه) (اعلام) دهکده ای در غرب پرتغال، نزدیکی لیریا. در نزدیکی آن ...فالح

(عربی) 1- نیکوکار؛ 2- (اَعلام) نام فقیه حَنبلی مذهب از دواسِر نَجد.فام گل

به رنگ گلفانیذ

پانیذ، قند، شکرفایدیم

به معنای گل نیلوفر است، نام همسر کبوجیه پادشاه هخامنشی