اسم های ایرانی که با سم شروع میشن
سما
(عربی) (در قدیم) آسمان.سمانه
1- (مخفف آسمان) یعنی سقف خانه؛ 2- نام پرندهای کوچک که به آن در ترکی ب...سمرا
(عربی) زن گندمگون.سمران
1- (معربِ سمرکند) سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم...سمن
نام گلی است، یاسمینسمن بر
(به مجاز) دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف.سمن چهر
دارای چهرهی سفید و لطیفسمن رخ
دارای چهرهی سفید و لطیفسمن روی
دارای چهرهی سفید و لطیفسمن ناز
زیباروی دارای ناز و کرشمه، نام دختر کورنگسمنبر
لطیف، سفید و خوشبوسمندر
1- اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد؛ 2- (به مجاز) اسب تندرو و نیرومند؛ ...سمنزار
بوستان یاسمنسمیر
(عربی) داستان پرداز، قصه گو.سمیرا
قصهگوی شبانه، زن گندمگون، باد خنک در تابستان، الهه عشقسمیره
(عربی) (= سمیرا)، ( سمیرا. 1-سمیع
(عربی) 1- از نامهای خداوند؛ 2- (در قدیم) شنوا.سمیعه
/set(t)i/سمیه
(اَعلام) نام مادر عمار بن یاسر و اولین زن شهیده در صدر اسلام.
(عربی) (در قدیم) آسمان.سمانه
1- (مخفف آسمان) یعنی سقف خانه؛ 2- نام پرندهای کوچک که به آن در ترکی ب...سمرا
(عربی) زن گندمگون.سمران
1- (معربِ سمرکند) سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم...سمن
نام گلی است، یاسمینسمن بر
(به مجاز) دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف.سمن چهر
دارای چهرهی سفید و لطیفسمن رخ
دارای چهرهی سفید و لطیفسمن روی
دارای چهرهی سفید و لطیفسمن ناز
زیباروی دارای ناز و کرشمه، نام دختر کورنگسمنبر
لطیف، سفید و خوشبوسمندر
1- اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد؛ 2- (به مجاز) اسب تندرو و نیرومند؛ ...سمنزار
بوستان یاسمنسمیر
(عربی) داستان پرداز، قصه گو.سمیرا
قصهگوی شبانه، زن گندمگون، باد خنک در تابستان، الهه عشقسمیره
(عربی) (= سمیرا)، ( سمیرا. 1-سمیع
(عربی) 1- از نامهای خداوند؛ 2- (در قدیم) شنوا.سمیعه
/set(t)i/سمیه
(اَعلام) نام مادر عمار بن یاسر و اولین زن شهیده در صدر اسلام.