اسم های ایرانی که با حرف ذ شروع میشن
ذَلفا
ذُریه
(عربی) فرزندان، فرزند، نسل.ذاکر
هوشمندی، تیزهوشی، خورشیدذاکره
(عربی) (در قدیم) ذاکر، ذاکر.ذبیح
(عربی) (در قدیم) ذبح شده، مذبوح.ذبیح الله
(عربی) 1- قربانی شده برای خدا، سر بریده برای خدا؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت...ذکا
رسم کننده، طراح، نقاشذکرالله
(عربی) یاد خدا، ذکر خدا، یاد کردن از خدا.ذکری
(عربی) (جمع ذِکرَیات) یاد، یادگار، یادبود، خاطره.ذکیه
(عربی) (مؤنث ذکیّ) به معنای تیز هوش و با هوش، زن تیز خاطر.ذلفا
(عربی) 1- دختر سفید روی؛ 2- (اَعلام) شاعره معاصر خلفای عباسی، دختر ابی...ذوالفقار
(عربی) 1- در لغت به معنی صاحب فقرات، و فقره هر یک از مهرههای پشت است ...
ذُریه
(عربی) فرزندان، فرزند، نسل.ذاکر
هوشمندی، تیزهوشی، خورشیدذاکره
(عربی) (در قدیم) ذاکر، ذاکر.ذبیح
(عربی) (در قدیم) ذبح شده، مذبوح.ذبیح الله
(عربی) 1- قربانی شده برای خدا، سر بریده برای خدا؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت...ذکا
رسم کننده، طراح، نقاشذکرالله
(عربی) یاد خدا، ذکر خدا، یاد کردن از خدا.ذکری
(عربی) (جمع ذِکرَیات) یاد، یادگار، یادبود، خاطره.ذکیه
(عربی) (مؤنث ذکیّ) به معنای تیز هوش و با هوش، زن تیز خاطر.ذلفا
(عربی) 1- دختر سفید روی؛ 2- (اَعلام) شاعره معاصر خلفای عباسی، دختر ابی...ذوالفقار
(عربی) 1- در لغت به معنی صاحب فقرات، و فقره هر یک از مهرههای پشت است ...