اسم های ایرانی که با بِ شروع میشن
بِشر
(عربی) 1- گشاده رویی؛ 2- (اَعلام) بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد میز...بِه آفرین
1- خوب آفریده؛ 2- خوش سیما، خوش منظر؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) خواهر...بِهآفرین
خوب آفریده؛ خوش سیما، خوش منظربِهسا
(به + سا (پسوند شباهت))، نیک چون خوبان و نیکان.بِهفر
شکوهمند و با جلال و جبروتبِهکام
(به مجاز) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده؛ بهترین کامروا.بِهمرد
از نام های برگزیدهبِهی
(در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیکبختی، سعادت....بِهیاد
(به + یاد) 1- دارندهی بهترین یاد؛ 2- (به مجاز) کسی که از او به نیکی یا...بِهین
(صفت عالیِ واژههای بِه و بهتر) (در قدیم) بهترین، برگزیدهترین.بِهینا
(بهین + الف نسبت)، منسوب به بهین

(عربی) 1- گشاده رویی؛ 2- (اَعلام) بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد میز...بِه آفرین

1- خوب آفریده؛ 2- خوش سیما، خوش منظر؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) خواهر...بِهآفرین

خوب آفریده؛ خوش سیما، خوش منظربِهسا

(به + سا (پسوند شباهت))، نیک چون خوبان و نیکان.بِهفر

شکوهمند و با جلال و جبروتبِهکام

(به مجاز) کسی که به بهترین وجهی به آرزوی خود رسیده؛ بهترین کامروا.بِهمرد

از نام های برگزیدهبِهی

(در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیکبختی، سعادت....بِهیاد

(به + یاد) 1- دارندهی بهترین یاد؛ 2- (به مجاز) کسی که از او به نیکی یا...بِهین

(صفت عالیِ واژههای بِه و بهتر) (در قدیم) بهترین، برگزیدهترین.بِهینا

(بهین + الف نسبت)، منسوب به بهین