اسم های ایرانی که با ام شروع میشن
ام البنین
(عربی) 1- مادر پسران؛ 2- (اَعلام) لقب فاطمهی کلابیه دومین همسر امیرالم...ام سلمه
(عربی) (اَعلام) 1) [حدود سال 60 هجری] نام یکی از همسران پیامبر اسلام(ص...ام فروه
(عربی) (اَعلام) 1) مادر امام جعفر صادق(ع)؛ 2) نام دختر امام موسی بن جع...ام کلثوم
(عربی) 1- شیر ماده؛ 2- (اَعلام) 1) سومین دختر پیامبر اسلام(ص) [سال 9 ه...امان
(عربی) 1- بی بیم شدن، بی ترس؛ ایمن؛ 2- حفاظت، عنایت؛ 3- زنهار، پناه؛ 4...امانه
(عربی) 1- اطمینان و آرامش قلب.امجد
(عربی) (اَعلام) بزرگتر، بزرگوارتر، بزرگوار.امرالله
(عربی) 1- فرمان خدا، دستور خدا؛ 2- از واژههای قرآنی.امل
(عربی) (در قدیم) امید و آرزو.امید
آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت؛ اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن.امیدرضا
(فارسی ـ عربی) 1- آن که امیدش به رضا (رضای خدا) باشد؛ 2- امید داشتن به...امیدعلی
(فارسی ـ عربی) امید داشتن به لطف علی (منظور امام علی (ع)).امیدوار
نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیارامیده
(امید + ه (پسوند نسبت) منسوب به امید، امید.امیر
پادشاه، حاکم، حکمران، خان، خدیو، رئیس، ژنرال، سرلشکر، سلطان، شاه، شیخ، فرمانده، ملکامیر اکبر
تشکیل شده از دو اسم امیر و اکیر، به معنای پادشاه بزرگتر، و یا بزرگترین...امیر بهادر
پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاعامیر پویا
(عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه پوینده.امیر حافظ
نام ترکیبی از امیر و حافظ به معنای امیر و فرمانده ای که نگهدار و پشتیبان دیگران استامیر حسن
(عربی) 1- پادشاه خوب و نیکو، فرمانده ی خوب؛ 2- (اَعلام) امیرحسن دهلوی ...امیر شایان
اسم ترکیبی از امیر و شایان رجوع شود به معنی هر کدام از این دو اسم در بالا.امیر علی
امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و تواناامیرا
امیرابراهیم
(عربی ـ عبری)، از نام های مرکب، ( امیر و ابراهیم.امیرابوالفضل
(عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و ابوالفضل.امیراحسان
(عربی) امیر بخشنده، امیر نیکوکار.امیراحمد
(عربی) امیر بسیار ستوده، پادشاه و حاکم ستوده شده، فرمانده و امیر ستودن...امیراردلان
(عربی ـ فارسی) 1- از نامهای مرکب؛ 2- (به تعبیری) امیر سرزمین مقدس و پ...امیرارسلان
عربی – ترکی) امیر و پادشاه شجاع و دلیر؛امیرارشیا
(عربی ـ فارسی ) حاکم و پادشاه درست کردار، امیر درستکار.امیراسماعیل
(عربی ـ عبری)، از نام های مرکب، ه امیر و اسماعیل.امیراشکان
(عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و اَشکان.امیراصلان
(عربی – ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر.امیربابک
(عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بابک.امیربهادر
(عربی – ترکی) پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع؛ لقب حسین پاشاخان قراباغی.امیربهرام
(عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بهرام.امیربهزاد
(عربی ـ فارسی) امیر نیکوتبار، پادشاه نیک نژاد، حاکم و سردار نیکوزاده.امیربهمن
(عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بهمن.امیرپارسا
(عربی ـ فارسی) امیر پرهیزگار، پادشاه زاهد و متقی، حاکم دانشمند.امیرپاشا
(عربی – ترکی) از نامهای مرکب

(عربی) 1- مادر پسران؛ 2- (اَعلام) لقب فاطمهی کلابیه دومین همسر امیرالم...ام سلمه

(عربی) (اَعلام) 1) [حدود سال 60 هجری] نام یکی از همسران پیامبر اسلام(ص...ام فروه

(عربی) (اَعلام) 1) مادر امام جعفر صادق(ع)؛ 2) نام دختر امام موسی بن جع...ام کلثوم

(عربی) 1- شیر ماده؛ 2- (اَعلام) 1) سومین دختر پیامبر اسلام(ص) [سال 9 ه...امان

(عربی) 1- بی بیم شدن، بی ترس؛ ایمن؛ 2- حفاظت، عنایت؛ 3- زنهار، پناه؛ 4...امانه

(عربی) 1- اطمینان و آرامش قلب.امجد

(عربی) (اَعلام) بزرگتر، بزرگوارتر، بزرگوار.امرالله

(عربی) 1- فرمان خدا، دستور خدا؛ 2- از واژههای قرآنی.امل

(عربی) (در قدیم) امید و آرزو.امید

آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت؛ اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن.امیدرضا

(فارسی ـ عربی) 1- آن که امیدش به رضا (رضای خدا) باشد؛ 2- امید داشتن به...امیدعلی

(فارسی ـ عربی) امید داشتن به لطف علی (منظور امام علی (ع)).امیدوار

نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیارامیده

(امید + ه (پسوند نسبت) منسوب به امید، امید.امیر

پادشاه، حاکم، حکمران، خان، خدیو، رئیس، ژنرال، سرلشکر، سلطان، شاه، شیخ، فرمانده، ملکامیر اکبر

تشکیل شده از دو اسم امیر و اکیر، به معنای پادشاه بزرگتر، و یا بزرگترین...امیر بهادر

پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاعامیر پویا

(عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه پوینده.امیر حافظ

نام ترکیبی از امیر و حافظ به معنای امیر و فرمانده ای که نگهدار و پشتیبان دیگران استامیر حسن

(عربی) 1- پادشاه خوب و نیکو، فرمانده ی خوب؛ 2- (اَعلام) امیرحسن دهلوی ...امیر شایان

اسم ترکیبی از امیر و شایان رجوع شود به معنی هر کدام از این دو اسم در بالا.امیر علی

امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و تواناامیرا

امیرابراهیم

(عربی ـ عبری)، از نام های مرکب، ( امیر و ابراهیم.امیرابوالفضل

(عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و ابوالفضل.امیراحسان

(عربی) امیر بخشنده، امیر نیکوکار.امیراحمد

(عربی) امیر بسیار ستوده، پادشاه و حاکم ستوده شده، فرمانده و امیر ستودن...امیراردلان

(عربی ـ فارسی) 1- از نامهای مرکب؛ 2- (به تعبیری) امیر سرزمین مقدس و پ...امیرارسلان

عربی – ترکی) امیر و پادشاه شجاع و دلیر؛امیرارشیا

(عربی ـ فارسی ) حاکم و پادشاه درست کردار، امیر درستکار.امیراسماعیل

(عربی ـ عبری)، از نام های مرکب، ه امیر و اسماعیل.امیراشکان

(عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و اَشکان.امیراصلان

(عربی – ترکی) پادشاه چون شیر، حاکم دلاور، فرمانده و سردار چون شیر.امیربابک

(عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بابک.امیربهادر

(عربی – ترکی) پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع؛ لقب حسین پاشاخان قراباغی.امیربهرام

(عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بهرام.امیربهزاد

(عربی ـ فارسی) امیر نیکوتبار، پادشاه نیک نژاد، حاکم و سردار نیکوزاده.امیربهمن

(عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بهمن.امیرپارسا

(عربی ـ فارسی) امیر پرهیزگار، پادشاه زاهد و متقی، حاکم دانشمند.امیرپاشا

(عربی – ترکی) از نامهای مرکب