اسم های ایرانی که با آت شروع میشن
آتَرین
1- (آتر = آتش + ین (پسوند نسبت))، منسوب به آتش، آتشین؛ 2- (به مجاز) زی...آتا
پدربزرگآتاباللی
یادگار مانده از پدر بزرگ، مرد کوچک اندامآتابای
آتا (ترکی) + بای (چینی) = پدربزرگ، اسم یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایرانآتابیک
پدر بزرگ، مربی کودکان و بالاخص شاهزادگان، اتابکآتابیگ
لقب احترام برای خطاب کردن پیران، لقب مربیان شاهزادگان دربار سلاطین ترکآتاش
آداش، همنامآتاقلیچ
شمشیر پدریآتاگلدی
پدر آمد، پدر بزرگ آمد.آتامکین
مانند پدرمآتان
پرتاب کنندهآتاناز
(ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر.آتبین
(اوستایی، āthvoya) 1- به معنی از خاندانِ «آثویه»؛ 2- (در دساتیر) نفس ک...آتجان
کسی که بدن استوار و اندام محکمی دارد.آترا
آترابان
نگهبان آتش، پیشوای دینیآترنیا
آتروپات
نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)آترونوش
آتری
آذرآتریسا
1- آتشگون، آذرگون، مانند آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.آترین
آترینا
(آتَرین+ا (پسوند نسبت))،منسوب به آترین (؟) ( آترین. 1- و 2-آتسز
اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهیآتش
آتشگون
سرخ فام، سرخ رنگآتلی
سواره، صاحب اسب، اسب سوارآتمش
عدد شصت که از اعداد مقدس است. همچنین پرتاب کردنیآتنا
1- (عربی) از واژههای قرآنی در سوره بقره، آلعمران و کهف به معنای عطا ...آتور
(پهلوی) 1- آتش، آذر؛ 2- (اَعلام) 1) یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی که مغ...آتوسا
نام دختر کورش ، زن داریوشآتیال
یال اسب، از اسامی مرسوم بین قبایل ترکمانآتیجی
تیر انداز ماهرآتیلا
(ترکی) (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامیآتین
(در زند و پازند) 1- موجود شده، پیدا گردیده؛ 2- به هم رسیده.آتیه
(عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی د...
1- (آتر = آتش + ین (پسوند نسبت))، منسوب به آتش، آتشین؛ 2- (به مجاز) زی...آتا
پدربزرگآتاباللی
یادگار مانده از پدر بزرگ، مرد کوچک اندامآتابای
آتا (ترکی) + بای (چینی) = پدربزرگ، اسم یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایرانآتابیک
پدر بزرگ، مربی کودکان و بالاخص شاهزادگان، اتابکآتابیگ
لقب احترام برای خطاب کردن پیران، لقب مربیان شاهزادگان دربار سلاطین ترکآتاش
آداش، همنامآتاقلیچ
شمشیر پدریآتاگلدی
پدر آمد، پدر بزرگ آمد.آتامکین
مانند پدرمآتان
پرتاب کنندهآتاناز
(ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر.آتبین
(اوستایی، āthvoya) 1- به معنی از خاندانِ «آثویه»؛ 2- (در دساتیر) نفس ک...آتجان
کسی که بدن استوار و اندام محکمی دارد.آترا
آترابان
نگهبان آتش، پیشوای دینیآترنیا
آتروپات
نام والی آتروپاتن(آذرآبادگان)آترونوش
آتری
آذرآتریسا
1- آتشگون، آذرگون، مانند آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو.آترین
آترینا
(آتَرین+ا (پسوند نسبت))،منسوب به آترین (؟) ( آترین. 1- و 2-آتسز
اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهیآتش
آتشگون
سرخ فام، سرخ رنگآتلی
سواره، صاحب اسب، اسب سوارآتمش
عدد شصت که از اعداد مقدس است. همچنین پرتاب کردنیآتنا
1- (عربی) از واژههای قرآنی در سوره بقره، آلعمران و کهف به معنای عطا ...آتور
(پهلوی) 1- آتش، آذر؛ 2- (اَعلام) 1) یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی که مغ...آتوسا
نام دختر کورش ، زن داریوشآتیال
یال اسب، از اسامی مرسوم بین قبایل ترکمانآتیجی
تیر انداز ماهرآتیلا
(ترکی) (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامیآتین
(در زند و پازند) 1- موجود شده، پیدا گردیده؛ 2- به هم رسیده.آتیه
(عربی) (مؤنث آتی) 1- آینده، زمان آینده؛ 2- (به مجاز) وضع و حالت چیزی د...