اسم های ایرانی که به ید ختم میشن
آراشید
ریشه فرانسوی ، تلفظآناشید
آناهید
(اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.آوید
دانش، خرد، عقل. [در زبان اوستایی کلمههای «آوید، وید، ویدا» هر سه به ی...افشید
شکوه خورشیدامید
آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت؛ اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن.امیرسعید
(عربی) امیر سعادتمند، حاکم باسعادت، پادشاه نیک بخت.بخت آفرید
آفریده بخت و اقبالبرزآفرید
آفریده با شکوه، نام مادر فرودبرشید
بر(میوه) + شید (خورشید)، میوه خورشیدبه آفرید
آفریده بهتر، نام دختر کی گشتاسببهآفرید
نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی و خواهر اسفندیاربهشید
تابناک و دارای فروغ و روشنایی.توحید
یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ اخلاصجاوید
هميشگی، ابدی - نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسانجمشید
از پادشاهان پیشدادیجنید
(عربی)1- به معنای سرباز و لشکری؛ 2- (اَعلام) 1) جُنید بغدادی [قرن 3 هج...حادید
تند و تیز، نام روستایی بوده است نام عبرانی.حمید
(عربی) 1- ستوده، ستایش شده.خداآفرید
آفریده خداوندخرشید
خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانیخورشید
جرم مرکزی منظومه شمسی به نام کره خورشید، آفتابِ درخشان؛ (به مجاز)آفتاب و زیبارو.دادآفرید
از داد آفریده شده، از نامهای خداوندداوید
دامنه کوهرشید
(عربی) 1- دارای قامت بلند و متناسب، بلند و متناسب؛ 2- شجاع، دلیر؛ 3- ا...زبید
(عربی) (تصغیر زَبد)، عطیه و بخشش.زید
1- رشد، فزونی؛ 2- (اَعلام) زید ابن علی: [قرن 2 هجری] فرزند امام زینال...سعید
خوش اقبال، خوشبخت، سعادتمند، نیک اختر، نیکبخت، همایون، مبارک، میمون، فرخنده، خجستهشاد آفرید
آفریده شادشادآفرید
آن که شاد آفریده شد، آفریده شادعبدالحمید
(عربی) 1- بندهی خدای ستوده؛ 2- (اَعلام) نام دو تن از شاهان عثمانی. 1) ...عبدالرشید
(عربی) 1- بندهی خدای هادی؛ 2- (اَعلام) عبدالرشید غزنوی: شاه سلسلهی غزن...عبدالمُعید
(عربی) بندهی خدای بازگشت دهنده، بنده ی خدای بازگرداننده.عبدالمجید
(عربی) 1- بندهی خدای دارای قدر و مرتبهی عالی و گرامی. [مجید از نامها ...عبید
(عربی) بنده، فرمانبردار، مطیع.عمید
عاشق و بی قرار، همچنین بزرگ قوم، سرور و تکیه گاه طایفهفرشید
1فرید
(عربی) (در قدیم) یگانه، یکتا، بی نظیر.کی آفرید
مرکب از کی (پادشاه) + آفرید (آفریده) = کسی که شاه آفریده شده.گردآفرید
دختر جنگاور ایرانی که در دژ سپید در مرز ایران و توران با سهراب جنگید، فرزند گژدهم
ریشه فرانسوی ، تلفظآناشید
آناهید
(اوستایی) (= آناهیتا)، ( آناهیتا.آوید
دانش، خرد، عقل. [در زبان اوستایی کلمههای «آوید، وید، ویدا» هر سه به ی...افشید
شکوه خورشیدامید
آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت؛ اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن.امیرسعید
(عربی) امیر سعادتمند، حاکم باسعادت، پادشاه نیک بخت.بخت آفرید
آفریده بخت و اقبالبرزآفرید
آفریده با شکوه، نام مادر فرودبرشید
بر(میوه) + شید (خورشید)، میوه خورشیدبه آفرید
آفریده بهتر، نام دختر کی گشتاسببهآفرید
نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی و خواهر اسفندیاربهشید
تابناک و دارای فروغ و روشنایی.توحید
یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ اخلاصجاوید
هميشگی، ابدی - نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسانجمشید
از پادشاهان پیشدادیجنید
(عربی)1- به معنای سرباز و لشکری؛ 2- (اَعلام) 1) جُنید بغدادی [قرن 3 هج...حادید
تند و تیز، نام روستایی بوده است نام عبرانی.حمید
(عربی) 1- ستوده، ستایش شده.خداآفرید
آفریده خداوندخرشید
خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانیخورشید
جرم مرکزی منظومه شمسی به نام کره خورشید، آفتابِ درخشان؛ (به مجاز)آفتاب و زیبارو.دادآفرید
از داد آفریده شده، از نامهای خداوندداوید
دامنه کوهرشید
(عربی) 1- دارای قامت بلند و متناسب، بلند و متناسب؛ 2- شجاع، دلیر؛ 3- ا...زبید
(عربی) (تصغیر زَبد)، عطیه و بخشش.زید
1- رشد، فزونی؛ 2- (اَعلام) زید ابن علی: [قرن 2 هجری] فرزند امام زینال...سعید
خوش اقبال، خوشبخت، سعادتمند، نیک اختر، نیکبخت، همایون، مبارک، میمون، فرخنده، خجستهشاد آفرید
آفریده شادشادآفرید
آن که شاد آفریده شد، آفریده شادعبدالحمید
(عربی) 1- بندهی خدای ستوده؛ 2- (اَعلام) نام دو تن از شاهان عثمانی. 1) ...عبدالرشید
(عربی) 1- بندهی خدای هادی؛ 2- (اَعلام) عبدالرشید غزنوی: شاه سلسلهی غزن...عبدالمُعید
(عربی) بندهی خدای بازگشت دهنده، بنده ی خدای بازگرداننده.عبدالمجید
(عربی) 1- بندهی خدای دارای قدر و مرتبهی عالی و گرامی. [مجید از نامها ...عبید
(عربی) بنده، فرمانبردار، مطیع.عمید
عاشق و بی قرار، همچنین بزرگ قوم، سرور و تکیه گاه طایفهفرشید
1فرید
(عربی) (در قدیم) یگانه، یکتا، بی نظیر.کی آفرید
مرکب از کی (پادشاه) + آفرید (آفریده) = کسی که شاه آفریده شده.گردآفرید
دختر جنگاور ایرانی که در دژ سپید در مرز ایران و توران با سهراب جنگید، فرزند گژدهم