اسم های ایرانی که به ود ختم میشن
آذربود
موبدی در زمان یزدگردامیرمحمود
(عربی) امیر و پادشاه ستوده شده, امیر و پادشاه مورد پسند.امیرمسعود
(عربی) امیر و پادشاه نیکبخت و سعادتمند، پادشاه خوشبخت و خوش اقبال.بهبود
1- سلامت، تندرستی؛ 2- درست شدن، درستی، اصلاح.بهنود
پسر عزیزحمود
(عربی) 1- ستوده و پسندیده؛ 2- حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار.خشنود
شاد، شادمان، خوشحالخلود
(عربی) همیشه باقی ماندن، جاودانگی.خوشنود
خشنودداوود
(عبری) 1- محبوب؛ 2- (اَعلام) شاه عبرانیان [حدود 1012پیش از میلاد ـ حدو...سپینود
در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گورسعود
(عربی) (جمع سَعد) 1- (در قدیم) سعادتها، نیک بختیها، خجستگیها؛ 2- (اسم...شاهرود
(شاه = جزء پیشین بعضی از کلمههای مرکب به معنی «اصلی» و «مهم» + رود = ...شهرود
فربود
راست و درستفرنود
برهان، دلیلفرود
1فرهود
(عربی) 1محمدداوود
(عربی ـ عبری) از نامهای مرکب، ا محمّد و داوود.محمدمسعود
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و مسعود.محمود
(عربی) 1- (در قدیم) آن که یا آنچه ستایش شده است، ستوده شده و مورد پسند...مسعود
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، مبارک، خجسته، میمون، همایونمشهود
(عربی) 1- آشکار، نمایان؛ 2- دیده شده، مشاهده شده.مقصود
(عربی) آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور، مقصد.موعود
(عربی) وعده داده شده یا از پیش تعیین شده.مولود
(عربی) 1- آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ 2- تولد، میلاد؛ 3- (به ...ودود
1- از نامها و صفات خداوند؛ 2- (در قدیم) بسیار مهربان.
موبدی در زمان یزدگردامیرمحمود
(عربی) امیر و پادشاه ستوده شده, امیر و پادشاه مورد پسند.امیرمسعود
(عربی) امیر و پادشاه نیکبخت و سعادتمند، پادشاه خوشبخت و خوش اقبال.بهبود
1- سلامت، تندرستی؛ 2- درست شدن، درستی، اصلاح.بهنود
پسر عزیزحمود
(عربی) 1- ستوده و پسندیده؛ 2- حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار.خشنود
شاد، شادمان، خوشحالخلود
(عربی) همیشه باقی ماندن، جاودانگی.خوشنود
خشنودداوود
(عبری) 1- محبوب؛ 2- (اَعلام) شاه عبرانیان [حدود 1012پیش از میلاد ـ حدو...سپینود
در شاهنامه دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گورسعود
(عربی) (جمع سَعد) 1- (در قدیم) سعادتها، نیک بختیها، خجستگیها؛ 2- (اسم...شاهرود
(شاه = جزء پیشین بعضی از کلمههای مرکب به معنی «اصلی» و «مهم» + رود = ...شهرود
فربود
راست و درستفرنود
برهان، دلیلفرود
1فرهود
(عربی) 1محمدداوود
(عربی ـ عبری) از نامهای مرکب، ا محمّد و داوود.محمدمسعود
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و مسعود.محمود
(عربی) 1- (در قدیم) آن که یا آنچه ستایش شده است، ستوده شده و مورد پسند...مسعود
خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، مبارک، خجسته، میمون، همایونمشهود
(عربی) 1- آشکار، نمایان؛ 2- دیده شده، مشاهده شده.مقصود
(عربی) آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور، مقصد.موعود
(عربی) وعده داده شده یا از پیش تعیین شده.مولود
(عربی) 1- آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ 2- تولد، میلاد؛ 3- (به ...ودود
1- از نامها و صفات خداوند؛ 2- (در قدیم) بسیار مهربان.