اسم های ایرانی که به عه ختم میشن
بدیعه
(عربی) (مؤنث بدیع) ، بدیع 1- ، 2- ، 3- و 4- .رابعه
(عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعرهی ...رافعه
(عربی) (مؤنث رافع) 1- رفع کننده؛ 2- از میان برنده و نابود کننده؛ 3- دا...ربیعه
(عربی) 1- (مؤنث ربیع)، ( ربیع 1- و3- ؛ 2- (اَعلام) ربیعه از قبیله های...رفیعه
(عربی) (مؤنث رفیع)، ( رفیع.سمیعه
/set(t)i/شریعه
(عربی) 1- شریعت، شریعت؛ 2- (در قدیم) محل در آمدن به آب، محل برداشتن ...شفیعه
(عربی) (مؤنث شفیع)، شفیع.طلیعه
(عربی) (به مجاز)، طلایه. ( طلایه.طوعه
(عربی) 1- اطاعت، فرمانبری؛ 2- (اَعلام) نام زنی که مسلم ابن عقیل به خان...لیمعه
(عربی، لَمیَعة) درخشان و روشن.

(عربی) (مؤنث بدیع) ، بدیع 1- ، 2- ، 3- و 4- .رابعه

(عربی) (اَعلام) رابعه ی بنت کعب (= رابعهی قزداری) [قرن 4 هجری] شاعرهی ...رافعه

(عربی) (مؤنث رافع) 1- رفع کننده؛ 2- از میان برنده و نابود کننده؛ 3- دا...ربیعه

(عربی) 1- (مؤنث ربیع)، ( ربیع 1- و3- ؛ 2- (اَعلام) ربیعه از قبیله های...رفیعه

(عربی) (مؤنث رفیع)، ( رفیع.سمیعه

/set(t)i/شریعه

(عربی) 1- شریعت، شریعت؛ 2- (در قدیم) محل در آمدن به آب، محل برداشتن ...شفیعه

(عربی) (مؤنث شفیع)، شفیع.طلیعه

(عربی) (به مجاز)، طلایه. ( طلایه.طوعه

(عربی) 1- اطاعت، فرمانبری؛ 2- (اَعلام) نام زنی که مسلم ابن عقیل به خان...لیمعه

(عربی، لَمیَعة) درخشان و روشن.