اسم های ایرانی که به شم ختم میشن
ابریشم
(پهلوی) 1- رشتهای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر؛ 2...امیرهاشم
(عربی) امیر و پادشاه شکننده و خرد کننده، حاکم و فرمانده شکننده و خرد...محتشم
(عربی) 1- دارای حشمت و شکوه، با حشمت؛ 2- (در قدیم) دارای خَدَم و حَشَم...محمدهاشم
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و هاشم.هاشم
(عربی) 1- (در قدیم) شکننده، خرد کننده؛ 2- (اَعلام) 1) نام ابن عبد مناف...

(پهلوی) 1- رشتهای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر؛ 2...امیرهاشم

(عربی) امیر و پادشاه شکننده و خرد کننده، حاکم و فرمانده شکننده و خرد...محتشم

(عربی) 1- دارای حشمت و شکوه، با حشمت؛ 2- (در قدیم) دارای خَدَم و حَشَم...محمدهاشم

(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و هاشم.هاشم

(عربی) 1- (در قدیم) شکننده، خرد کننده؛ 2- (اَعلام) 1) نام ابن عبد مناف...