اسم های ایرانی که به دی ختم میشن
آتاگلدی
پدر آمد، پدر بزرگ آمد.آدی
امین تر، امانت دار ترامیرمهدی
امیر هدایت شده، فرمانروای ارشاد گردیدهامیرهادی
(عربی) از نامهای مرکب، ) امیر و هادی.امین مهدی
(عربی) شخصی که درستکار و هدایت شده است.بنت الهدی
(عربی) دختر هدایت شده.سعدی
(عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) سعد بودن، خجستگی، مبارکی؛ 2- (اَعلام) سعدی...شادی
وضع و حالت شاد، شاد بودن، خوشحالی، سرور؛ جشنعبدالمهدی
(عربی) 1- بندهی هدایت شده؛ 2- بنده ی مهدی؛ 3-(به مجاز) دوستدار و اراد...عبدالهادی
(عربی) 1- بندهی خدای هدایت کننده، بنده ی خدای راهنما؛ 2- (اَعلام) 1) ...علی مهدی
(عربی) از نامهای مرکب، ( علی و مهدی.محمد مهدی
ستوده و هدایت شده، ترکیبی از نام حضرت محمد و امام زمانمحمدمهدی
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و مهدی.محمدهادی
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و هادی.ملودی
(فرانسوی، melodie) (در موسیقی) توالی تعدادی از اصوات در موسیقی سازی و ...مهدی
هدایت کرده، هدایت شده، نام قائم منتظَر (ع) در نزد شیعهنورالهدی
(عربی) نورِ رستگاری، راستی و پیروزی.وادی
سرزمین، رودوردی
کوچک، ریزنقشهادی
پیر، دلیل، راهبر، راهنما، رهبر، مرشد، معلم، رساناهدی
هدایت کردن، راهنمایی، هدایت، راه درست، مسیر درستهیدی
(کردی) آرام، آهسته، بردبار.

پدر آمد، پدر بزرگ آمد.آدی

امین تر، امانت دار ترامیرمهدی

امیر هدایت شده، فرمانروای ارشاد گردیدهامیرهادی

(عربی) از نامهای مرکب، ) امیر و هادی.امین مهدی

(عربی) شخصی که درستکار و هدایت شده است.بنت الهدی

(عربی) دختر هدایت شده.سعدی

(عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) سعد بودن، خجستگی، مبارکی؛ 2- (اَعلام) سعدی...شادی

وضع و حالت شاد، شاد بودن، خوشحالی، سرور؛ جشنعبدالمهدی

(عربی) 1- بندهی هدایت شده؛ 2- بنده ی مهدی؛ 3-(به مجاز) دوستدار و اراد...عبدالهادی

(عربی) 1- بندهی خدای هدایت کننده، بنده ی خدای راهنما؛ 2- (اَعلام) 1) ...علی مهدی

(عربی) از نامهای مرکب، ( علی و مهدی.محمد مهدی

ستوده و هدایت شده، ترکیبی از نام حضرت محمد و امام زمانمحمدمهدی

(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و مهدی.محمدهادی

(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و هادی.ملودی

(فرانسوی، melodie) (در موسیقی) توالی تعدادی از اصوات در موسیقی سازی و ...مهدی

هدایت کرده، هدایت شده، نام قائم منتظَر (ع) در نزد شیعهنورالهدی

(عربی) نورِ رستگاری، راستی و پیروزی.وادی

سرزمین، رودوردی

کوچک، ریزنقشهادی

پیر، دلیل، راهبر، راهنما، رهبر، مرشد، معلم، رساناهدی

هدایت کردن، راهنمایی، هدایت، راه درست، مسیر درستهیدی

(کردی) آرام، آهسته، بردبار.