اسم های ایرانی که به حرف ح ختم میشن
اِفراح
(عربی) (در قدیم) شاد کردن.ابوالفتح
(عربی) 1- پدرِ فتح؛ 2- (اَعلام) ابوالفتح خان زند: شاه ایران [1169-1194...امیرصالح
(عربی) پادشاه و امیر نیکو رفتار، حاکم شایسته، امیر لایق.ذبیح
(عربی) (در قدیم) ذبح شده، مذبوح.صالح
(عربی) 1- شایسته و درستکار، نیک، خوب، درست؛ 2-(در قدیم) دارای اعتقاد و...صباح
(عربی) 1- (در قدیم) بامداد، صبح در مقابلِ مَسا؛ 2- (به مجاز) روز.صبیح
(عربی) 1- (در قدیم) (به مجاز) زیبا و شاد؛ 2- خندان و خوشحال.صلاح
(عربی) 1- شایسته و مناسب بودن امری با در نظر گرفتن پیامدهای آن، مصلحت؛...عبدالفتاح
(عربی) بندهی خدای گشاینده.علی صالح
(عربی) از نامهای مرکب، ( علی و صالح.فاتح
پیروزفالح
(عربی) 1- نیکوکار؛ 2- (اَعلام) نام فقیه حَنبلی مذهب از دواسِر نَجد.فتاح
(عربی) 1- (در قدیم) گشاینده؛ 2- از صفات و نامهای خداوند.فرح
(عربی) شادمانی، سُرور، شاد شدن، شادمان گردیدن.فصیح
(عربی)، 1- ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خوانند...فلاح
(عربی) رستگاری، نیک انجامی، سعادت.محمدصالح
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و صالح.محمدفاتح
1- (عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و فاتح؛ 2- (اعلام) محمدفاتح [1429-1...محمدمسیح
(عربی ـ عبری) از نامهای مرکب، ا محمّد و مسیح.محمدناصح
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و ناصح.مسیح
(= عیسی) (اَعلام) 1) لقب حضرت عیسی(ع) که به قولی به معنی «دوست و بسیار...مصباح
(عربی) (درقدیم ) چراغ.مصلح
(عربی) آنکه با خیر اندیشی و نیکوکاری به مردم کمک میکند و مشکلات آنها ر...ناصح
(عربی) 1- نصیحت کننده، پند دهنده؛ 2- (در قدیم) دلسوز، خیرخواه.نجاح
(عربی) 1- رستگاری؛ 2- کامیابی، پیروزی، موفقیت.نوح
نامی عبرانی به معنای راحت
(عربی) (در قدیم) شاد کردن.ابوالفتح
(عربی) 1- پدرِ فتح؛ 2- (اَعلام) ابوالفتح خان زند: شاه ایران [1169-1194...امیرصالح
(عربی) پادشاه و امیر نیکو رفتار، حاکم شایسته، امیر لایق.ذبیح
(عربی) (در قدیم) ذبح شده، مذبوح.صالح
(عربی) 1- شایسته و درستکار، نیک، خوب، درست؛ 2-(در قدیم) دارای اعتقاد و...صباح
(عربی) 1- (در قدیم) بامداد، صبح در مقابلِ مَسا؛ 2- (به مجاز) روز.صبیح
(عربی) 1- (در قدیم) (به مجاز) زیبا و شاد؛ 2- خندان و خوشحال.صلاح
(عربی) 1- شایسته و مناسب بودن امری با در نظر گرفتن پیامدهای آن، مصلحت؛...عبدالفتاح
(عربی) بندهی خدای گشاینده.علی صالح
(عربی) از نامهای مرکب، ( علی و صالح.فاتح
پیروزفالح
(عربی) 1- نیکوکار؛ 2- (اَعلام) نام فقیه حَنبلی مذهب از دواسِر نَجد.فتاح
(عربی) 1- (در قدیم) گشاینده؛ 2- از صفات و نامهای خداوند.فرح
(عربی) شادمانی، سُرور، شاد شدن، شادمان گردیدن.فصیح
(عربی)، 1- ویژگی سخن یا بیانی که روان، روشن و شیواست و شنونده و خوانند...فلاح
(عربی) رستگاری، نیک انجامی، سعادت.محمدصالح
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و صالح.محمدفاتح
1- (عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و فاتح؛ 2- (اعلام) محمدفاتح [1429-1...محمدمسیح
(عربی ـ عبری) از نامهای مرکب، ا محمّد و مسیح.محمدناصح
(عربی) از نامهای مرکب، ا محمّد و ناصح.مسیح
(= عیسی) (اَعلام) 1) لقب حضرت عیسی(ع) که به قولی به معنی «دوست و بسیار...مصباح
(عربی) (درقدیم ) چراغ.مصلح
(عربی) آنکه با خیر اندیشی و نیکوکاری به مردم کمک میکند و مشکلات آنها ر...ناصح
(عربی) 1- نصیحت کننده، پند دهنده؛ 2- (در قدیم) دلسوز، خیرخواه.نجاح
(عربی) 1- رستگاری؛ 2- کامیابی، پیروزی، موفقیت.نوح
نامی عبرانی به معنای راحت