اسم های ایرانی که به حرف ز ختم میشن
آتاناز
(ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر.آتسز
اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهیآذرافروز
نام پسر مهرنوش پسر اسفندیارآراز
ارس؛ (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفهی آسآرتاباز
از نامهای برگزیدهآریاناز
1- مایهی افتخار نژاد آریایی؛ 2- مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی.آواز
1- هرنوع صدایی که دارای آهنگ باشد، صدای آهنگین؛ 2- (در موسیقی ایرانی) ...آویز
آویختن، نگهداریآیناز
(ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + ناز)، 1- ماه قشنگ و زیبا؛ 2- (به مجاز) زیبا...اُلدوز
اولدوزارنواز
نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشیدافروز
روشن، روشن کنندهالبرز
کوه بلند. نام پهلوانی استالدنیز
اقیانوسالناز
(ترکی ـ فارسی) 1- مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ 2- مو...اولدوز
(ترکی) ستاره، اختر، کوکب، نجم.ایاز
هوای خنک متحرک، نسیم.ایلماز
ریشه ترکی ، تلفظایلناز
(ترکی ـ فارسی) (ایل + ناز = افتخار، نوازش، زیبا)، 1- افتخار ایل؛ 2- مو...بهارناز
بهروز
روزگار نیک و خوشبهناز
نیکوترین کرشمهپَریبُرز
بلند بالا، نام پسر کیکاووسپاکروز
پاکناز
دارای ناز خوشپالیز
باغپاییز
هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا روپرویز
شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانیپری ناز
1- آن که چون پری ناز و کرشمه دارد؛ 2- کنایه از زیبا و خوش کرشمه و ناز.پریمرز
پریناز
دارای ناز و کرشمهای چون پریپیروز
پادشاه ساسانیتایماز
در دوران مغول آنکه خان به او امتیاز ویژه میداده است.تناز
نام مادر لهراسب، دختر آرش، نازنینجالیز
جان افروز
(به مجاز) آسایش بخش روانجان نواز
آرامش دهنده جان، محبوبجهان ناز
مایه افتخار جهان، فخر جهانچمن افروز
آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمزرنگ آنها به شکل تاج خروس است، تاج خروسچمن ناز
زیبارویی که دارای ناز و عشوه و کرشمه است.

(ترکی ـ فارسی) افتخار پدر، موجب آسایش و شادکامی پدر، عزیزِ پدر.آتسز

اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهیآذرافروز

نام پسر مهرنوش پسر اسفندیارآراز

ارس؛ (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفهی آسآرتاباز

از نامهای برگزیدهآریاناز

1- مایهی افتخار نژاد آریایی؛ 2- مظهر زیبایی و جمال نژاد آریایی.آواز

1- هرنوع صدایی که دارای آهنگ باشد، صدای آهنگین؛ 2- (در موسیقی ایرانی) ...آویز

آویختن، نگهداریآیناز

(ترکی ـ فارسی) (آی = ماه + ناز)، 1- ماه قشنگ و زیبا؛ 2- (به مجاز) زیبا...اُلدوز

اولدوزارنواز

نیکو سخن و خوش گفتار. نام یکی از خواهران جمشیدافروز

روشن، روشن کنندهالبرز

کوه بلند. نام پهلوانی استالدنیز

اقیانوسالناز

(ترکی ـ فارسی) 1- مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ 2- مو...اولدوز

(ترکی) ستاره، اختر، کوکب، نجم.ایاز

هوای خنک متحرک، نسیم.ایلماز

ریشه ترکی ، تلفظایلناز

(ترکی ـ فارسی) (ایل + ناز = افتخار، نوازش، زیبا)، 1- افتخار ایل؛ 2- مو...بهارناز

بهروز

روزگار نیک و خوشبهناز

نیکوترین کرشمهپَریبُرز

بلند بالا، نام پسر کیکاووسپاکروز

پاکناز

دارای ناز خوشپالیز

باغپاییز

هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا روپرویز

شکست ناپذیر و پیروزمند. کنیه خسرو دوم ساسانیپری ناز

1- آن که چون پری ناز و کرشمه دارد؛ 2- کنایه از زیبا و خوش کرشمه و ناز.پریمرز

پریناز

دارای ناز و کرشمهای چون پریپیروز

پادشاه ساسانیتایماز

در دوران مغول آنکه خان به او امتیاز ویژه میداده است.تناز

نام مادر لهراسب، دختر آرش، نازنینجالیز

جان افروز

(به مجاز) آسایش بخش روانجان نواز

آرامش دهنده جان، محبوبجهان ناز

مایه افتخار جهان، فخر جهانچمن افروز

آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمزرنگ آنها به شکل تاج خروس است، تاج خروسچمن ناز

زیبارویی که دارای ناز و عشوه و کرشمه است.