اسم های دخترونه ایرانی که با حرف ه شروع میشن
هُمادخت
(هما+ دخت = دختر)، (به مجاز) دختر خوشبخت، دختر سعادتمند.هُووی
نام زن اشوزرتشت, دختر فرشوشترهاجر
معرب از عبری؛ به معنی مهاجرت کننده، فرارکننده. هم چنین اسم مادر اسماعیل و همسر حضرت ابراهیم (ع)هادیه
(عربی) (مؤنث هادی)، هادی. 1-هارا
کوهستانهاله
معرب از یونانی به معنای حلقه نورانی سفید یا رنگی که گاه دور ماه یا خورشید دیده میشود.هانا
پناه، نفس، امید، فریادهانه
چشمههانیا
مؤنث هانی، مادر مهربان و دلسوزهانیتا
(هانی+ تا = نظیر، مانند)) 1- نظیر و مانند هانی؛ 2- مسرور و شاد.هانیه
هانیاهاوژین
هایده
توبه کننده، به حق بازگردندههجرت
(عربی) 1- از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن و در آنجا ساکن شدن؛ 2...هدا
هدی، هدایت کردن، هدایت، راهنمایی، راه درست و مسیر درستهدسه
همسر یهودی خشایار شاه که بعداً استر نام گرفت، محل دفن او و داییش (مردخای) جزء آثار باستانی همدان است.هدی
هدایت کردن، راهنمایی، هدایت، راه درست، مسیر درستهدیه
ارمغان، تحفههدیه زهرا
از نامهای مرکب، ا هدیه و زهرا.هرانوش
دختر آتش، دختری با روی برافروخته، کنایه از دختر زیبا رویهستنوه
قیام توده مردمهستی
زندگی، وجود، زندگانیهفدن
وزن شعرهفیان
آرام گرفتنهگبه
ره آورد، هدیه سفر، خورجینهلاله
گلی زرد رنگ خوشبو، آلاله، جارزدن، با خبر ساختنهلپرین
رقصیدنهلما
معنی اسم را در این قسمت بنویسید خیلی صبورهلن
فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد.هلنا
هلنهلناز
زیبارو و خوشبو، به شکوفه درخت هل نیز میگویندهلنسا
زنان معطرهلیا
خورشیدهلیله
نام درختی استهلینا
هلن، فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد.هلیون
هلیوس، خورشیدهما
پرندهای با جثه بزرگ که بنا به تصور گذشتگان سایهاش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد. هما از شخصیتهای شاهنامه بوده است ونام دخترگشتاسپ پادشاه کیانیهماچهر
آنکه چهرهای چون هما دارد، خوش سیماهمافر
دارای شکوه هماییهمتا
نظیر، مانند

(هما+ دخت = دختر)، (به مجاز) دختر خوشبخت، دختر سعادتمند.هُووی

نام زن اشوزرتشت, دختر فرشوشترهاجر

معرب از عبری؛ به معنی مهاجرت کننده، فرارکننده. هم چنین اسم مادر اسماعیل و همسر حضرت ابراهیم (ع)هادیه

(عربی) (مؤنث هادی)، هادی. 1-هارا

کوهستانهاله

معرب از یونانی به معنای حلقه نورانی سفید یا رنگی که گاه دور ماه یا خورشید دیده میشود.هانا

پناه، نفس، امید، فریادهانه

چشمههانیا

مؤنث هانی، مادر مهربان و دلسوزهانیتا

(هانی+ تا = نظیر، مانند)) 1- نظیر و مانند هانی؛ 2- مسرور و شاد.هانیه

هانیاهاوژین

هایده

توبه کننده، به حق بازگردندههجرت

(عربی) 1- از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن و در آنجا ساکن شدن؛ 2...هدا

هدی، هدایت کردن، هدایت، راهنمایی، راه درست و مسیر درستهدسه

همسر یهودی خشایار شاه که بعداً استر نام گرفت، محل دفن او و داییش (مردخای) جزء آثار باستانی همدان است.هدی

هدایت کردن، راهنمایی، هدایت، راه درست، مسیر درستهدیه

ارمغان، تحفههدیه زهرا

از نامهای مرکب، ا هدیه و زهرا.هرانوش

دختر آتش، دختری با روی برافروخته، کنایه از دختر زیبا رویهستنوه

قیام توده مردمهستی

زندگی، وجود، زندگانیهفدن

وزن شعرهفیان

آرام گرفتنهگبه

ره آورد، هدیه سفر، خورجینهلاله

گلی زرد رنگ خوشبو، آلاله، جارزدن، با خبر ساختنهلپرین

رقصیدنهلما

معنی اسم را در این قسمت بنویسید خیلی صبورهلن

فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد.هلنا

هلنهلناز

زیبارو و خوشبو، به شکوفه درخت هل نیز میگویندهلنسا

زنان معطرهلیا

خورشیدهلیله

نام درختی استهلینا

هلن، فرانسه از یونانی روشنایی، نور، در اساطیر یونان همسر منلاس پادشاه اسپارت که جنگ تروا به خاطر او روی داد.هلیون

هلیوس، خورشیدهما

پرندهای با جثه بزرگ که بنا به تصور گذشتگان سایهاش بر سر هر کسی بیفتد به سعادت و خوشبختی میرسد. هما از شخصیتهای شاهنامه بوده است ونام دخترگشتاسپ پادشاه کیانیهماچهر

آنکه چهرهای چون هما دارد، خوش سیماهمافر

دارای شکوه هماییهمتا

نظیر، مانند