اسم های دخترونه ایرانی که با حرف ب شروع میشن
بَدرالزمان
(عربی) 1- ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ 2- (به مجاز) زیباروی زمانه.بِه آفرین
1- خوب آفریده؛ 2- خوش سیما، خوش منظر؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) خواهر...بِهآفرین
خوب آفریده؛ خوش سیما، خوش منظربِهسا
(به + سا (پسوند شباهت))، نیک چون خوبان و نیکان.بِهی
(در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیکبختی، سعادت....بِهین
(صفت عالیِ واژههای بِه و بهتر) (در قدیم) بهترین، برگزیدهترین.باختر
مغرب؛ به معنی ستاره است.بادام
نام میوهای کوچک و کشیده با دو پوسته که یکی نرم و سبز بوده و دیگری سخت و چوبی است.بادامک
بادام کوچک، نوعی درخت بادامباران
قطرههای آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد میشودبارلی
بارنک
نام درختی است.باستیان
بردبار، شکیبابافرین
بآفرین، لایق تحسین و تشویق، درخور آفرینباقیه
(عربی) (مؤنث باقی)، 1- عمل صالح؛ 2- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ ...بالنده
آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است.بالی
(ترکی ـ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.بالیده
رشد و نمو کردهبامک
بامداد، صبحبامی
درخشان، لقب شهر بلخبامین
نام روستایی در نزدیکی هراتبانو
عنوانی احترام آمیز برای زنان، ملکه، خانمبانو گشسب
بانوگشسب
از شخصیتهای شاهنامه،باوان
(کردی) 1- خانهی پدری؛ 2- جگر گوشه و عزیز.باور
مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است،باهره
(عربی) (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان. + ( باهر. 1- و 2-ببروسا
بتول
(عربی) 1- کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ 2- زن برید...بخت آفرید
آفریده بخت و اقبالبخشایش
گذشت و چشم پوشی کردن گناه یا کار نادرست کسی، عفو، رأفت، رحمت و شفقت.بخشنده
آنکه چیزی را بی آنکه عوضی بخواهد میبخشد؛ عطا کننده.بدری
(عربی) 1- بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ ...بدریه
(عربی) (بدر = ماهی که به صورت دایرهی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم +...بدن گل
آن که بدنی لطیف و زیبابدیعه
(عربی) (مؤنث بدیع) ، بدیع 1- ، 2- ، 3- و 4- .برزآفرید
آفریده با شکوه، نام مادر فرودبرسومه
برسم، شاخههای گیاهبرسین
برشید
بر(میوه) + شید (خورشید)، میوه خورشید

(عربی) 1- ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ 2- (به مجاز) زیباروی زمانه.بِه آفرین

1- خوب آفریده؛ 2- خوش سیما، خوش منظر؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) خواهر...بِهآفرین

خوب آفریده؛ خوش سیما، خوش منظربِهسا

(به + سا (پسوند شباهت))، نیک چون خوبان و نیکان.بِهی

(در قدیم) 1- خوبی، نیکی، نیکویی؛ 2- تندرستی، سلامت؛ 3- نیکبختی، سعادت....بِهین

(صفت عالیِ واژههای بِه و بهتر) (در قدیم) بهترین، برگزیدهترین.باختر

مغرب؛ به معنی ستاره است.بادام

نام میوهای کوچک و کشیده با دو پوسته که یکی نرم و سبز بوده و دیگری سخت و چوبی است.بادامک

بادام کوچک، نوعی درخت بادامباران

قطرههای آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد میشودبارلی

بارنک

نام درختی است.باستیان

بردبار، شکیبابافرین

بآفرین، لایق تحسین و تشویق، درخور آفرینباقیه

(عربی) (مؤنث باقی)، 1- عمل صالح؛ 2- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ ...بالنده

آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است.بالی

(ترکی ـ فارسی) (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی.بالیده

رشد و نمو کردهبامک

بامداد، صبحبامی

درخشان، لقب شهر بلخبامین

نام روستایی در نزدیکی هراتبانو

عنوانی احترام آمیز برای زنان، ملکه، خانمبانو گشسب

بانوگشسب

از شخصیتهای شاهنامه،باوان

(کردی) 1- خانهی پدری؛ 2- جگر گوشه و عزیز.باور

مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است،باهره

(عربی) (مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان. + ( باهر. 1- و 2-ببروسا

بتول

(عربی) 1- کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ 2- زن برید...بخت آفرید

آفریده بخت و اقبالبخشایش

گذشت و چشم پوشی کردن گناه یا کار نادرست کسی، عفو، رأفت، رحمت و شفقت.بخشنده

آنکه چیزی را بی آنکه عوضی بخواهد میبخشد؛ عطا کننده.بدری

(عربی) 1- بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ ...بدریه

(عربی) (بدر = ماهی که به صورت دایرهی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم +...بدن گل

آن که بدنی لطیف و زیبابدیعه

(عربی) (مؤنث بدیع) ، بدیع 1- ، 2- ، 3- و 4- .برزآفرید

آفریده با شکوه، نام مادر فرودبرسومه

برسم، شاخههای گیاهبرسین

برشید

بر(میوه) + شید (خورشید)، میوه خورشید